Thursday, December 21, 2006

 

يک جوک تازه از ايران
گلمراد مرادی


هموطنان گرامي،
روزنامه نگاران مبارز،
آپوزيسيون خارج از کشور،
رهبران محترم احزاب سياسي،

ديروز بنده اين جوک، بذله يا لطيفه را از ايران دريافت کردم که واقعيت امر در جامعه تحت ستم ما را نشان می دهد.
من پيشنهاد می کنم، اين را به لطيفه سال 2006 ميلادی و سال 1385 خورشيدی بناميد و به جهانيان بشناسانيد. زيرا اين لطيفه خنده دار و در عين حال تلخ، واقعيت جامعه مارا منعکس می کند. من آن را در حد توان به زبان آلمانی بر گردانده ام. از همه عزيزان تمنا دارم، اگر تشخيص می دهند که اين با واقعيت تطبيق دارد، آن را به ديگر زبانها نيز ترجمه فرمايند.
با آرزوی پيروزي، هايدلبرگ آلمان فدرال 17 دسامبر 2006 دکتر گلمراد مرادی

"خبرنگار خارجى مياد تهران ميره مسجد، مى بينه همه صف ايستادن واسه غذا، ميگه مگه اينجا نماز نميخونن؟ ميگن نماز مى خواى برو دانشگاه تهران، ميگه پس دانشجوها کجان؟ ميگن اگه منظورت روشنفکرا و دانشمنداس برو زندان اوين. ميگه مگه دزدا رو نميبرن زندان؟ ميگن زکي، پس مملکت رو که اداره کنه؟"


(Witz)

“Ein auslänischer Journalist besucht eine Moschee und sieht, dass alle Leute schlange stehen, um eine Mahlzeit zu bekommen.

Er fragt: Wo beten die Leute denn? Ist hier kein Gebethaus?
Der Mann antwortet, wenn Sie beten wollen, gehen Sie in die Teheraner Universität

Der Journalist fragt weiter: Wo sind dann die Studenten?
Wenn Sie die Intellektuellen und die Gelehrter meinen, gehen Sie ins Evin Gefängnis.

Der Journalist fragt weiter: Wenn diese Leute im Gefängnis sitzen, wo sind dann die Diebe und Verbrechern untergebracht? Dummes Frage: Wenn die im Gefängnis sitzen, wer soll dann, das Land regieren“?!
(
ersetzung: Dr. Moradi)


Tuesday, December 19, 2006

 

سياست اعمال شده جمهوري اسلامي در کردستان

سیاست اعمال شده جمهوری اسلامی در کردستان ایران

سخنرانی در سیمیناری از طرف اطاق ایران گفتمان، کالیفرنیا

در روز 13 دسامبر 2006، ساعت 20 شب به وقت اروپا

قبل از بیان هر مطلب دیگر، اجازه دهید از گردانندگان این اطاق و برگذار کنندگان سیمینار سپاس گذاری کنم که با علاقه به سر نوشت کردهای هموطن ایرانی می پردازند. آرزومندم پس از برکناری سیستم دینی در ایران، ملیتهای این سر زمین با همکاری و همپائی یکدیگر یک سیستم دمکراتیک و بدون دخالت مذهب بوجود آورند که در آن مردم ما در صلح و صفا در کنار هم زندگی کنند و پیش از آن امید وارم هرچه زودتر این نا آرامی های مصنوعی که عامل اصلی آن بیشتر از طرف ایران دامن زده می شود تا جای دیگر، نقطه ختمی گذاشته شود، تا اینکه سیستم فدرالییسم در کردستان عراق که خواست همه کردها در منطقه است، شانسی برای توسعه و پیشرفت به دست آورد. بازهم قدردانی و سپاس خودم

را از گردانندگان این سیمینار، ابراز می دارم که این امکان را به بنده داده اند، در حضور شما هموطنان عزیز، اوضاع سیاسی کردستان ایران را بر رسی نمایم.

هموطنان عزیز و دوستان ارجمند،

به دلایل موقعیت خاص منطقه ای که سر زمین کردستان بین چهار کشور تقسیم شده است، بررسی اوضاع سیاسی و اجتماعی تمام کردستان و یا بخشی از آن زیاد آسان نیست. زیرا صدها سال است که دیگران در باره سر نوشت این خلق تحت ستم تصمیم می گیرند و تاریخ کردهارا به دلخواه خود وارونه و تحریف شده نگاشته و می نگارند. لذا برای درک موقعیت کنونی باید واقعیت را از لابلای این وقایع نگاری تحریف شده، بیرون کشید و گذشته آنهارا بهتر شناخت. بنا بر این با اشاره ای به تاریخ و جغرافیای این ملت و سر زمینش می توان راه را برای عبور از موانع هموار نمود و بررسی سرنوشت این ملت و یا بخشی از آن را سهل و آسان کرد.

در اینجا پیش از آغاز کار باید به یک نکته مهم پرداخته شود و آن اینکه کردستان در طول تاریخ نوین خود، یعنی از زمان نام گذاری آن در قرن دوازدهم میلادی، توسط سلطان سنجر، چهارمین پادشاه از سلسله سلجوقی به اینطرف، دارای حکومت مستقلی برای سراسر کردستان نبوده است. بهمین دلیل کردها مدام با قدرتهای بزرگ منطقه، برای احقاق حقوق خود درجدل بوده اند. هنگامی که از وارونه نگاری و تحریف تاریخ صحبت می شود، بدان دلیل است که هیچگاه برای مثال از وسعت دقیق کردستان و تعداد جمعیت آن از طرف دولتهای مرکزی حاکم بر این سرزمینها حرفی به میان نیآمده است و یا اگر اجبارا اندازه وآماری گرفته شده، اغلب بمراتب کوچکتر و کمتر از آنچه که بوده و هست، از آن سخن رانده اند.

کردستانی که قبل از جنگهای قرون وسطا، در طول 125 سال بین امپراتوری تازه به دوران رسیده عثمانی و ایران سلسله صفوی، حدود پانصد سی هزار کیلومتر مربع وسعت داشته، به مراتب کاسته شده است. در واقع بعد از بیست جنگ متوالی اولین آنها در سال 1514 میلادی در چالدران و پایان آخرین آنها در سال 1639 میلادی طبق قرار داد و پیمان صلح ذهاب که در شهر قصرشیرین به امضاء سلطان مراد چهارم عثمانی و شاه صفی صفوی رسید، به تقسیم و مرز کشی نهائی کردستان بین دو امپراتوری منجر گردید. از آن تاریخ ببعد رفت و آمد کردها به مناطق دلخواه محدود گردید و همین باعث نا آرامی های دائم در سرا سر کردستان شد که حاکمان وقت دو امپراتوری مجبور بودند تا جنگ جهانی اول این محدودیتها را غیر رسمی لغو کنند که بدان وسیله جلو نا آرامی ها گرفته شود.

بعد از جنگ جهانی اول و تقسیم مجدد کردستان، این بار بین چهار کشور که سه کشور آنها جدیدالتاسیس بودند، نقل و انتقال مکرر و اجباری کردها ازطرف حاکمان دیکتاتور از نو آغاز شد و خلقهای ترک و عرب و غیره را بجای کردها، اسکان دادند و یا کردها را مستقیم و غیر مستقیم مجبور کردند که از زبان مادری چشم پوشی کنند و بدین وسیله کردستان را نه فقط از نظر ارضی، بلکه ازنظر زبانی هم کوچک و کوچک تر کردند. دراینجا سه مثال روشن درسه نقطه کردستان برایتان می آورم.

نمونه اول شهرهای ارومیه و کرمانشاه هستند. ارومیه و اطراف آن بنا به اسناد تاریخی، تا اوایل قرن بیستم بیش از هشتاد در صد کرد زندگی می کرده. ولی بعد از انقلاب مشروطه و بویژه به قدرت رسیدن رضا خان برای کنترول باصطلاح سران فئودال نقل و انتقالات و تعویض مکان آذری و کرد و آسوری و ارمنی آغاز شد که امروزه با رفتن آسوری ها و ارمنی ها از منطقه، فارس و آذری بیشتر از کردهای بومی شده اند. علاوه بر این دامن زدن به دشمنی بین آذری و کرد که هردو خلق تحت ستم ملی بوده و هستند، یکی از سیاستهای دیکتاتوران بوده و هست.

در شهر کرمانشاه، بنا به نوشته اوسکار من، ایرانشناس آلمانی، در سال 1903 میلادی فقط 20 نفر فارس (کارمندان استانداری) زندگی می کرده اند و 8 نفر از آنها هم کرد بوده وچون لباس رسمی دولتی به تن داشته اند، برای متجدد نشان دادن خود با اوسکار من فارسی حرف می زده اند. قابل ذکر است که اوسکارمن دو زبان فارسی و کردی را خوب یاد گرفته بوده. امروزه بیش از شصت در صد مردم کرمانشاه فارسی حرف میزنند. شهر موصل در کردستان عراق امروزی در سال 1925 در یک رفراندوم و آمارگیری که توسط انگلیسیها و فرانسویها انجام گرفته، مبنی بر اینکه آیا موصل نفت خیز، جزئی از کردستان بماند یا جزئی از عربها و ترکها شود، بیش از 86 درصد کرد و 14 درصد عرب و ترکمن در آن منطقه می بر آورد شده اند. امروز بیش از 30 در صد کرد در موصل نمانده است و صدام حسین و پیشینیانش یا آنها را قتل عام کردند و یا نقل و نتقال دادند. شهرهای جزیره و قیصری در کردستان ترکیه و سوریه سرنوشتی بهتر از این شهرهای نامبرده فوق نداشتند. بدلیل این سیاست و نقل و انتقالات اجباری کردها از سر زمین مادری خود، در خلال این جنگها و نیز تقسیم کردستان عثمانی بعداز جنگ جهانی اول، امروزه از آن سر زمین بزرگ، بیش از وسعتی برابر 410 هزار کیلومتر مربع و یا کمتر باقی نمانده است، که حدود 196 هزار کیلومتر مربع آن بخشی از ترکیه امروزی است، حدود 124 هزار کیلو متر مربع آن بخشی از ایران است، حدود 72 هزار کیلومتر مربع آن حکومت فدرال کردستان درعراق است و حدود 18 هزار کیلو متر مربع بخشی از سوریه بحساب می آید.

در رابطه با جمعیت کردستان، هیچگاه از طرف مقامات رسمی دولتهای مرکزی حاکم بر این سر زمین، آمار واقعی ارائه نشده است و هرگاه هم ملت شناسان خارجی می بایستی نامی از جمعیت کرد ببرند، برای رضایت خاطر دولتهای نام برده و مهماندار آنها، به کمترین رقم بسنده کرده و ازآمار دقیق دوری جسته اند. اما در واقع با یک شمارش سر انگشتی شهرها و دهات کردنشین و تخمینهای تقریبی زاد و ولد دیگر ملتها در مقایسه با ملت کرد، می توان به راحتی برآورد کرد که جمعیت کردستان حدود 35 میلیون نفر باید باشد که حدود 18 میلیون آنها در ترکیه، حدود ده میلیون وهشتصد هزار در ایران، حدود بیش از چهار و نیم میلیون در کردستان عراق فدرال، بیش از یک میلیون در سوریه و بنا به آمار دقیقتر بیش از صدو شصت هزار نفر درسر زمینهای آذربایجان و ارمنستان شوروی سابق سکونت دارند.

دشمنان خلق کرد چه خارجی و چه داخلی باید بدانند، اگر بخواهند یا نخواهند و هر چه هم سرزمین آنها را کوچکتر و کوچکتر جلوه دهند، نمی توانند برای مدتی طولانی بر واقعیت پرده بپوشند. لذا جمعیت ملت کرد پا بپای دیگر خلقهای منطقه رشد کرده وخواهد کرد و آگاهی سیاسی و اجتماعی مردم و بویژه جوانان کرد نیز بیشتر می شود، یعنی روند رشد در بیشتر زمینه ها مسیر خودرا طی می کند و دیگر نمی توان چرخ تاریخ را به عقب بر گرداند و یا آن را وارونه ارائه داد.

امروزه ملاحظه می کنیم، دربخشی ازکردستان وقایعی رخ داده است و پیشرفت هائی شده که کردها صدها سال است برای تحقق بخشیدن به آن مبارزه خونین کرده اند. آن کسانی که تحولات سیاسی منطقه خاورمیانه را دنبال کرده و واکنش کشورهای همسایه عراق، مانند ترکیه وایران را می بینند، دقیق می توانند تجزیه و تحلیل کنند که چگونه مثلا پیشرفتهای مثبت حکومت فدرال کردستان در عراق، همانند خاری آهنین در چشم سر دمداران دیکتاتور کشورهای همسایه آن فرو رفته است و نمی توانند تحمل کنند که بخشی ازکردها در قسمتی از کردستان به حقوق نسبی خود رسیده اند. برای نمونه ما مضرات و نشانه های منفی این واکنش و خشم درونی دولت مرکزی ایران و برخی از ناسیونالیستهای تنگ نظر را بر روی پوست خود لمس می کنیم.

دوستان ارجمند،

سی و دو سال پس از سر کوب خشن جمهوری کردستان و اعدام قاضی ها در مهاباد و بیست و شش سال پس از کودتای 28 مرداد 1332 و بر کناری حکومت قانونی دکتر مصدق، عاقبت خلقهای ایران و از جمله کردها با مبارزه پی گیر خود، رژیم دیکتاتوری محمد رضاشاهی را به بایگانی تاریخ سپردند. مردم انقلابی ایران انتظار داشتند که بعداز این پیروزی، درسایه رژیمی دمکراتیک به ابتدائی ترین حق و حقوق خویش، یعنی حق تعیین سرنوشت در چار چوب یک سیستم غیر متمرکز در ایران چند ملیتی، دست یابند. اما متأسفانه نیروهای مذهبی برهبری آیت الله خمینی که درآن سی دو سال گذشته درمقایسه با نیروهای چپ و لائیک کمترین فعالیت سیاسی و درنتیجه کمترین زندانی سیاسی را در زمان شاه داشتند، پس ازپیروزی مردم و بر کناری حکومت وابسته پادشاهی، از نقطه ضعف و متحد نبودن نیروهای دمکرات و احساسات گرم انقلابی اکثر مردم باورمند ملیتهای ایران، سوء استفاده کردند و توانستند همه احزاب، گروهها و فعالان سیاسی را یکی پس از دیگری از صحنه ی سیاست خارج کنند و قدرت را قبضه نمایند. جمهوری با پسوند اسلامی بوجود آمده و تازه بقدرت رسیده، در همان29 اسفند سال 1357 دقیق شب قبل از نوروز سال 1358 درست 37 روز بعد از پیروزی انقلاب به کردستان حمله کرد و زهر خود را بر مردم حق طلب شهر سنندج ریخت و بیش از پانصد تا ششصد نفر از فرزندان خلق کرد را قتل عام و زخمی کرد و بدین وسیله مردم کرد را یک پارچه علیه نظام برانگیخت. کردها اولین ملتی بودند که رفراندوم جمهوری اسلامی را در 12 فرودین همان سال تحریم کردند و این تحریم برای آیت الله خمینی غیر قابل بخشش بود.

حقیقت این است که بیشتر نیروهای مترقی و ازجمله کردهای ایران بعداز انقلاب نمی خواستند که دین درسیاست دخالت داشته باشد و به همین دلیل نیز، پیش از همه کردها به قانون اساسی ایران که دین اسلام و مذهب شیعه را دین و مذهب رسمی کشور اعلام می کرد، رأی ندادند و به درستی مدعی بودند که در ایران فقط دین اسلام و مذهب شیعه تنها نیست، بلکه علاوه بر چند ملیتی بودن، چند دین و مذهب غیر شیعه هم در ایران وجود دارند. زیرا اگر دین اسلام و مذهب شیعه رسمی باشد، حقوق دیگر ادیان، مانند زردشتی ها، یارسانیان، مسیحیان، و یهودیان و مذاهب اهل سنت مسلمان که بعد از شیعه قوی ترین گروه بودند و بهائی گری و غیره پای مال می شوند. لذا کردها با تدبیر سیاسی درست علیه این نا عدالتی به پا خاستند و به رفراندم و قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نیز نه گفتند.

اکنون بیش از 26 سال است که کردستان ایران همانند پیش از انقلاب و حتا بد تر از آن، آرامش به خود ندیده است و رژیم جمهوری اسلامی سراسر کردستان را با ارتش و پاسدار اشغال کرده است و همه سازمانهای کردی در داخل کشور، مانند حزب دمکرات کردستان ایران، سازمان کومله زحمتکشان و دیگر احزاب مردمی را ممنوع اعلام نموده و اگر کسی حتا بجرم عضویت در این سازمانها دستگیر شود، محکوم به اعدام است. در کردستان ایران که حتا در زمان دیکتاتوری شاه هم واژه اعتیاد و مواد مخدره (مانند هروئین و کوکائین و غیر) جزو واژه های بیگانه بودند، امروزه حدود نیمی از جوانان کرد معتاد شده اند و پاسداران خود عامل فروش مواد مخدر در کردستان هستند. دختران هر روز دست به خود سوزی و خود کشی می زنند. سازمانها و ارگانهای حقوق بشر و سازمان زنان و غیره که در چارچوب قوانین جمهوری اسلامی فعالیت می کنند، همیشه با نظارت مأموران امنیتی رژیم و تهدید به زندان وممنوعیت وتعطیلی رسانه های آنها روبرو هستند. هر روزنامه ای که کوچکترین انتقادی از ارگانهای رژیم منتشر کند، بلافاصله پروانه انتشارش لغو میشود و دفتر آن را اشغال می کنند و سر دبیر روز نامه را روانه زندان می نمایند. نمونه برجسته آن سازمان حقوق بشر در کردستان است که از سال 1384 توسط سردبیر هفته نامه پیام مردم، آقای محمد صدیق کبودوند بنیان گذاری شده است. این سازمان اخیرا در یک بیانیه آورده است:

"طی یک سال و نیم گذشته‌، یعنی از زمان ایجاد سازمان دفاع از حقوق بشر کردستان تا کنون، تعداد کثیری از اعضای سازمان ما (RMMK) بویژه‌ مسئولین آن به‌ بهانه‌های مختلف از سوی نیروهای امنیتی و قضایی در کردستان تحت تعقیب، بازپرسی و مجازات قرار گرفته‌اند. از جمله‌ این موارد می توان به‌ ربوده‌ شدن سروه‌ کامکار، محاکمه‌ و تهدید زینب بایزیدی، اجلال قوامی، شیرکو جهانی اصل، نوید فتحی، زندانی کردن سامان رسول پور، غفور محمدی، بهزاد کمانگر و برهان غسالی، پوریا مفرح، هیمن محمودی و دیگران‌ اشاره‌ کرد. همچنین فیلتر کردن و نابود کردن سایتهای سازمان و دستبرد و نابودی اطلاعات ذخیره شده در کامپیوترهای سازمان مرکزی در تهران، حمله‌ های دیگری به‌ حقوق و خواست مردم کرد و اعضای سازمان به‌ شمار می آید. اما اینبار رئیس سازمان " آقای محمد صدیق کبودوند" هدف قرار داده‌ شده‌ است. ایشان به‌ دلیل آزاد اندیشی، کردار و فعالیت بشر دوستانه‌شان و به‌ بهانه‌ مسئولیت درهفته ‌نامه‌ مردمی " پیام مردم " که‌ توسط سرکوبگران آزادی بیان و اندیشه‌ توقیف گردیده‌ است، از سوی داد گاه سنندج، با حکم ناروای زندان رو به رو گردیده‌اند".

اخیرا اطلاع یافتیم که آقای محمد صدیق کبودوند، سخنگوی همین سازمان حقوق بشر کردستان و سر دبیر هفته نامه توقیف شده پیام مردم، در دادگاه سنندج و به دستور سران جمهوری اسلامی، بیک سال زندان و پنج سال محرومیت قلم زنی و یا روزنامه نگاری محکوم شده اند.

همچنین زندانی خانم دکتر رؤیا طلوعی رئیس سازمان زنان درکردستان که پس از دوماه در زندان انفرادی و شکنجه و تحت فشار و تهدید به مرگ خود و فرزندانش قرار داشتن و حتا به او هتک حرمت کردن از او اجبارا اعتراف گرفته اند، مبنی بر اینکه او عامل اصلی نا آرامیها در کردستان بوده است. اورا تهدید کرده بودند که اگر اعتراف نامه را امضاء نکند، فرزندان اورا دربرابر چشمانش خواهند کشت. دکتر رؤیا طلوعی پس ازامضاء اجباری اعترافنامه و سپردن دویست میلیون تومان وثیقه از زندان آزاد شد و بعد از آزادی، ازطریق قاچاق به ترکیه فرار کرده و اکنون پناهنده آمریکا شده است.

همان گونه که این سازمان حقوق بشر در کردستان گزارش کرده است، یکی دیگر از فعالین مدنی، بنام جلال حاجی زاده را بجرم فعالیت "قوم گرائی" و تبلیغ علیه نظام جمهوری اسلامی به دادگاه احضار شده و پس از بازجوئی و گرفتن وثیقه از

ایشان، تا تشکیل جلسه دادگاه اورا مجددا رها کرده اند.

در پایان لیستی از حق کشی ها و اعمال غیر قانونی که درباره فعالان سیاسی خلقهای ایران و بویژه خلق کرد انجام گرفته و در روزنامه ها منتشر شده، بشرح زیر نام می برم: (ڕێکخراوی پاراستنی مافی مرۆڤ له‌ کوردستان)

1- دادگاه جمهوری اسلامی رؤیا طلوعی را پس از آزاد شدنش از زندان با وثیقه سنگین و فرار از کشور، غیابا در روز 26 تیر ماه 1385 محاکمه و محکوم کرده.

2- همین دادگاه ویژه دستور داده، طبق اصل 49 قانون اساسی، پس از خروج

دکتر رؤیا طلوعی، کلیه اموال اورا توقیف کنند (گزارش سازمان حقوق بشر

کردستان 21 مهر ماه 1385).

3- طی یک سال و نیم گذشته‌، یعنی از زمان ایجاد سازمان دفاع از حقوق بشر کردستان تاکنون، تعداد کثیری از اعضای سازمان بویژه‌ مسئولین آن به‌ بهانه‌

های مختلف از سوی نیروهای امنیتی و قضایی در کردستان تحت تعقیب، باز

پرسی و مجازات قرار گرفته‌اند. از جمله‌ این موارد می توان به‌ ربوده‌ شدن

سروه‌ کامکار، محاکمه‌ و تهدید زینب بایزیدی، اجلال قوامی، شیرکو جهانی

اصل، نوید فتحی، زندانی کردن سامان رسول پور، غفور محمدی، بهزاد کمانگر و برهان غسالی، پوریا مفرح، هیمن محمودی و دیگران‌ اشاره‌ کرد.

4- همچنین فیلتر کردن و نابود کردن سایتهای سازمان و دستبرد ونابودی اطلاعات

ذخیره شده در کامپیوترهای سازمان مرکزی در تهران، حمله‌ های دیگری به‌

حقوق و خواست مردم کرد و اعضای سازمان به‌ شمار می آید. اما اینبار رئیس سازمان " آقای محمد صدیق کبودوند" هدف قرار داده‌ شده‌ است.

5- یک جوان اهل شهر بانه به نام" هوشنگ قادری" طی سه حکم جداگانه به 4 سال و 91 روز زندان محکوم شد. دادگاه انقلاب اسلامی شهر سقز "هوشنگ قادری" جوان 20 ساله بانه ای را طی سه حکم به ترتیب به 91 روز حبس، یک سال حبس و 3 سال حبس تعزیری محکوم کرد. نامبرده در حکم اول به تبلیغ برای یک حزب سیاسی کرد متهم است، در حکم دوم به همکاری با یک حزب سیاسی کردستانی متهم شده و در حکم سومی به شرکت در اغتشاشات خیابانی و اعتراضات مدنی متهم گردیده است. (یکشنبه 19 شهریور 1385، زندان برای یک جوان کرد گزارش 408 در بانه؛)

6- دادگاه انقلاب اسلامی شهر کرماشان 6 شهروند جوان کرد اهل شهر نودشه، به نامهای؛" كاوه انوري"،"خالد رسولي"،"وريا كريمي"،"هيوا نوري"،"وطن عبادي" و " ژيان كامکار" را دادگاهی می کند. نامبردگان که متهم هستند به هواداري از يك حزب سياسي كرد و تبلیغ سیاسی برای آن، روز چهارشنبه 22 شهریور ماه در شعبه اول دادگاه انقلاب اسلامی کرمانشاه بدون حضور وکیل دادگاهی می شوند. گفته می شود این جوانان را مرعوب نموده و سپس به آنان گفته شده چنانچه به اتهامات منتسبه معترف شوند در دادگاه تجدید نظر برای آنان تخفیفاتی در نظر گرفته می شود. یکشنبه 19 شهریور 1385

7- یک شهروند جوان مهابادی به نام"مجید ایور" فرزند اسماعیل اهل روستای" خانکندی" از توابع شهرستان مهاباد هفته گذشته از سوی نیروهای امنیتی دستگیر و روانه بازداشتگاه گردیده است. نامبرده به اتهام همکاری با احزاب سیاسی کرد بازداشت شده است. گفته می شود خواهر نامبرده در زمان دستگیری وی مورد ضرب وشتم نیروهای امنیتی قرار گرفته است. شایان ذکر است مجید ایور از بیماری روانی به‌ شدت رنج می برد و مدارک پزشکی قانونی بسیاری بیماری نامبرده را مورد تایید قرار داده است. یکشنبه 19 شهریور 1385

8- یک شهروند مهابادی به نام" یوسف کاکه ممی" فرزند عثمان، اهل روستای" قر بلاغ" طی هفته های اخیر به اتهام همکاری و ارتباط با احزاب سیاسی کرد دستگیر و روانه بازداشتگاه اداره اطلاعات گردیده است. به رغم گذشت چند هفته از دستگیری وی، نامبرده همچنان در وضعیتی نامشخص به سر می برد. خانواده و بستگان یوسف کاکه ممی از سرنوشت نامعلوم و احتمال شنکنجه وی نگرانند. یکشنبه 19 شهریور 1385

امیدوارم هموطنان دیگر ملیتها و بویژه ملت حاکم درباره حق کشی ها در سراسر ایران و قبل از همه این نوعش در کردستان توجه جدی تری بنمایند و تا حد امکان از جدلهای بی حاصل و هژمونی طلبانه و ناسیونالیست پسند دوری جویند. بجای آن به حقوق انسانها وملیتهای ایران احترام بگذارند واین بار برنامه منسجم وقانون دمکراتیکی تدوین کنند که درآن حقوق مساوی برای همه خلقهای ساکن ایران در نظر گرفته شود، بطوریکه بعد از سرنگونی جمهوری اسلامی بتوانند به آن تحقق بخشند و باردیگر کلاه انقلاب سال 1357 و شکست فاجعه بار آن بسرشان نرود.

هایدلبرگ آلمان فدرال 13 دسامبر 2006 دکتر گلمراد مرادی

Dr.GolmoradMoradi@t-online.de

Tuesday, December 12, 2006

 

سياست اعمال شده جمهوري اسلامي در کردستان

ئه‌وه‌ی له‌ خواره‌وه‌ دێت ده‌قی وتارێکه‌ که‌ له‌ سمینارێکدا که‌ لقی ئورووپای پارتی دێموکراتی کوردستان رۆژی 7 ی دێسامبر وه‌ڕی خستبوو خوێندراوه‌ته‌وه

هه‌لومه‌رجی سیاسی، یا ره‌وشی سیاسه‌ت

دانان له‌ کوردستانی ئیران

هاو ولاتیانی هیژا،

پێش هه‌ر باسێک رێگام بده‌ن به‌ بۆنه‌ی هاوکاریی نزیکی هه‌ردوو پارتی گه‌وره و گرینگی هه‌رێمی‌ کوردستانی فێدراڵ که‌ خواستێکی ره‌وای تێکڕای گه‌لی کورد بوو به‌ یه‌كێتی نیشتمانی و پارتی دیموکراتی کوردستان و ئێوه‌ی خوشه‌ویستی به‌شداری ئه‌م سمیناره‌ پیرۆزبایی بڵێم. هه‌روه‌ها سپاس و پێزانینی خۆم پێشکه‌شی لقی ئورووپای پارتی و به‌ڕێوه‌به‌رانی ئه‌م سمیناره‌ ده‌که‌م که‌ ئه‌م ده ر‌فه‌ته‌یان بۆم ره‌خساند که‌ له‌ خزمه‌ت ئێوه‌دا باس و لێکۆڵێنه‌وه‌یه‌ک له‌ سه‌ر کوردستانی ئێران پێشکه‌ش به‌ ئێوه‌ی هێژا بکه‌م.

هاوڕیانی به‌ڕێز

به‌هۆی هه‌لومه‌رجی تایبه‌تی ناوچه‌یی، ئێمه‌ی کورد له‌ نێوان چوار وڵات دا دابه‌ش کراوین. لێکۆڵینه‌وه‌ی سیاسی و کۆمه‌ڵایه‌تیی تێکڕای پارچه‌کانی کوردستان یا به‌شێك له ولاتی کورد، کارێکی ئاسان نییه‌. له‌به‌ر ئه‌وه‌ی سه‌دان ساڵه‌ که‌سانی دیکه‌ له‌ سه‌ر چاره‌نووسی ئێمه‌ بڕ یار ده‌ده‌ن و مێژووی ئێمه‌ به‌شێوه‌ی چه‌واشه‌ و به‌دڵخوازی خۆیان نووسیوه‌ و ده‌‌ینووسنه‌وه‌. بۆیه‌ بۆفام و ده‌رکی هه‌لومه‌رجی ئێستا ده‌بێ ڕاستیه‌کان له‌ تۆی ئه‌م مێژووه‌ چه‌واشه‌کراوه‌وه‌ هه‌لنجێنین و ڕابردووی خۆمان باشتر بناسین. بۆیه‌ به‌ ئیشاره‌یه‌کی کورت به‌ مێژوو و جوگرافیی نه‌ته‌وه‌که‌مان و نیشتمانه‌که‌ی ده‌توانین رێگه‌ی تێپه‌ڕکردنی کۆسپه‌کان ئاماده بکه‌ین و بواری لێکۆڵینه‌وه‌ی چاره‌نووسی ئه‌م نه‌ته‌وه، یا به‌شێک له‌م نه‌ته‌وه‌ خۆش بکه‌ین.

سه‌ره‌تا ده‌بێ به‌ خاڵێکی گرینگ ئیشاره‌ بکه‌م که‌ گه‌لی کورد به‌درێژه‌ی مێژووی نوێی خۆی،واتا له‌ سه‌رده‌می ناولێنانییه‌وه‌ له‌ سه‌ده‌ی دوانزه‌هومی زایینی، له‌ لایه‌ن سوڵتان سه‌نجه‌ر، چواره‌مین پاشای خانه‌دانی سه‌لجووقیه‌کان به‌م لاوه‌، خاوه‌نی حکوومه‌تێکی سه‌ربه‌خۆ بۆ سه‌راسه‌ری کوردستان نه‌بووه‌. هه‌ر به‌م هۆیه‌وه‌‌ نه‌ته‌وه‌ی کورد به ‌مه‌به‌ستی گه‌یشتن به‌ مافه‌کانی به‌رده‌وام له‌گه‌ڵ ده‌سه‌ڵاته‌کانی ناوچه‌ له‌ کێشه‌دا بووه‌. کاتێك له‌ چه‌واشه‌کردنی مێژوو قسه‌ ده‌کرێ، به‌و ده‌لیله‌یه‌ که بۆ وێنه‌ پانتایی کوردستان و ژماره‌ی دانیشتوانی له‌ لایه‌ن حکوومه‌ته‌کانی ناوه‌ندییه‌وه‌ باسێکی لێنه‌کراوه‌، یا گه‌ر ناچار بووبێتن ئامارێک بگرن، هه‌میشه‌ بچووکتر و که‌متر له‌وه‌ی که‌ بووه‌ و هه‌یه‌ ڕاگه‌یه‌ندراوه‌.

کوردستانێک که‌ پێش شه‌ڕه‌کانی سه‌ده‌کانی ناوه‌ڕاست، نێزیک به پێنسه‌دو سی‌هه‌زار (530.000) کیلومێتر چوارگۆشه‌ پانتایی بووه‌، به‌ڵام به‌ درێژه‌ی 125 ساڵ شه ڕ له‌ نێوان ئیمپراتوریی تازه‌سه‌رهه‌ڵداوی عوسمانی و ئێرانی بنه‌ماڵه‌ی سه‌فه‌وی، به‌رده‌وام له‌و پانتاییه‌ دابڕاوه‌ و هه‌ر که‌م بووه‌ته‌وه‌. له‌ ڕاستیدا پاش 20 شه‌ڕی پشت سه‌ریه‌ک که‌ یه‌که‌مینی ئه م شه ڕانه ساڵی 1514ی زایینی روویدا و ئاخرینیان ساڵی 1639 زایینی، به‌پێی رێککه‌وتن‌نامه‌ی "زه‌هاو" که‌له‌ شاری قه‌سر شیرین له‌ لایه‌ن سوڵتان موردای عوسمانی و "سه‌فی شای سه‌فه‌وی‌"یه‌وه‌ مۆر کرا، کوتایی پی درا و کوردیان له‌ نێوان ئه‌و دوو وڵاته‌دا دابه‌ش کرد. که‌ ئه‌مه‌ بووه‌ هۆی بشێوه‌ و سه‌رهه‌ڵدانێکی زۆر له‌ سه‌رتاسه‌ری کوردستان، تا ئه‌وه‌ی حاکمانی هه‌ر دوولا ناچار بوون به‌ر به‌سته‌کان هه‌تا شه‌ڕێ یه‌که‌می جیهانی، به‌ شێوه‌ی نافه‌رمی هه‌ڵوه‌شێننه‌وه‌ تا به‌وشێوه پێش له‌ نا ئارامی و یاخی بوون بگرن.‌

پاش شه‌ڕی یه‌که‌می جیهانی و دابه‌شکردنه‌وه‌ی کوردستان ،ئه‌مجاره‌ له‌ نێوان چوار وڵاتدا،که‌ سێ وڵاتیان تازه‌ پێکهاتوو بوون، ڕاگواستنی به‌رده‌وامی گه‌له‌که‌مان سه‌رله‌ نوێ ده‌ستی پێکرده‌وه‌ و خه‌ڵکانی تورک و عه‌ره‌ب و هیدیکه‌یان له‌ جێگه‌ی کوردان نیشته‌جێ کرد و کوردستانیان چکۆله‌ و چکۆله‌تر کرد. به‌هۆی ئه‌م رێبازه‌ و گواستنه‌وه‌ی زۆره‌ملیی خه‌ڵکی کورد له‌ زێدی باو باپیرانیان ،ئیمڕۆکه‌ له‌‌ نیشتمانه‌ پان و به‌رینه‌‌که‌ی ته‌نیا 410 هه ز‌ار کیلومێتری چوارگۆشه‌ یا که‌متر ماوه‌ته ‌وه‌، که‌ 195 هه‌زار کیلو مێتری چوارگۆسه‌ی به‌شێكه‌ له‌ تورکییای ئیمڕۆ. 124 هه‌زار کیلومێتری چوارگۆشه‌ی به‌شێک له‌ ئێران و 72 هه‌زار کیلومێتری چوارگۆشه‌ی حکوومه‌تی هه‌رێمی کوردستانه‌ له‌ ئێراقدا و 18 هه‌زار کیلومێتری چوارگۆشه‌ی به‌شێک له‌ سووریایه‌. که پانتاییه که له‌سه‌ر یه‌ک ده بیته 409 هه زار کیلومتیری چوارگۆشه‌.

له‌ پێوه‌ند له‌گه‌ڵ دانیشتوانی کوردستان ،هیچ کات له‌لایه‌ن کاربه‌ده‌ستانی حکوومه‌ته‌کانی ناوه‌ندییه‌وه‌ ئامارێکی ڕاسته‌قینه‌ بڵاونه‌کراوه‌ته‌وه‌.هه‌رکاتیش نه‌ته‌وه‌ ناسانی بیانی ویستوویانه‌‌ ناوێک له‌ دانیشتووانی کوردستان بێنن ، له‌بۆ ره‌زامه‌ندیی ده‌وڵه‌ته‌ کانی خانه‌خوێیان ژماره‌یه‌کی که‌متر له‌ ئاماری ڕاسته‌قینه‌یان بڵاو کردووته‌وه‌. به‌ڵام له‌ ڕاستیدا به‌ ژماردنی ڕاده‌ی شار و گونده‌کانی کوردستان و به‌راوه‌ردی نێوه‌نجیی سک و زا ی نه‌ته‌وه‌کانی دیکه‌ له‌هه‌ڵسه‌نگاندن له‌گه‌ڵ نه‌ته‌وه‌ی کورددا، به‌ ئاسانی ده‌کرێ به‌راوه‌ردی ئه‌وه‌ بکه‌ین که‌ دانیشتوانی کوردستان نیزیک به‌ 35 ملێون ده‌بن. که‌ راده‌ی 18 ملێونی له‌ تورکییه‌ و 10 ملێون و 800 هه‌زاری له‌ ئێران و زیاتر له‌ چوارو نیو ملێون له‌ کوردستانی ئێراقی فێدراڵ و زیاتر له‌ یه‌ک ملێون یش له‌ سووریه‌ دا نیشته‌جێن و‌ به‌پێی ئاماری ده‌قێق تر، زیاتر له‌ 160.000یش له‌ وڵاتانی ئازه‌ربایجان و ئه‌رمه‌نستان ده‌ژین. به ئه م حیسابه جه معی میله‌تی کورد ده‌بێته سی و چوارو ملیون و 460 هه زار و زیاتر له‌ له پانسه‌د هه‌زاریش په‌ڕێوه‌ی هه‌نده‌ران و له‌ده‌ره‌وه‌ی وڵات ده‌ژین.

دوژمنانی نه‌ته‌وه‌ی کورد، چ ناوخۆیی و چ ده‌ره‌کی ده‌بێ بزانن،‌ گه‌ر بیانه‌وێ یا نه‌یانه ‌وێ وخاک و دانیشتووانی کوردستان بچووک و که‌م نیشان بده‌ن، ناتوانن بۆ ماوه‌یه‌ کی دوورو درێژ په‌رده‌ به‌سه‌ر ڕاستی‌یه‌کاندا بکێشن. جه‌معییه‌تی نه‌ته‌وه‌ی کورد هاو کات له‌گه‌ڵ نه‌ته‌وه‌کانی ناوچه‌ زیاد ده‌کا و ئاستی تێگه‌یشتنی سیاسی و کۆمه‌ڵایه ‌تیی خه‌ڵک و به‌ تایبه‌ت لاوانی کورد هه‌رچی زۆرتر گه‌شه‌ دهستێنێ. واتا ره‌وه‌ندی گه‌شه‌ له‌ زۆربه‌ی بواره‌کاندا رێگای خۆی ده‌پێوێ و ئیتر ناتوانرێ سووڕی مێژوو به‌رو دواوه‌ بگێڕنه‌وه‌ یا چه‌واشه‌ نیشانی بده‌ن.

ئیمڕۆ ده‌بینین له‌ به‌شێكی کوردستان هێندێک ئاڵوگۆڕ هاتووه‌ته‌ ئاراوه‌ و به‌روپێش چوونێک ده‌بینرێت که‌ کورده‌کان سه‌دان ساڵه‌ به‌ خه‌باتی خوێناوی هه‌وڵیان بۆ داوه‌. ئه‌و که‌سانه‌ی که‌ گۆڕان کارییه‌ سیاسییه‌کانی رۆژهه‌ڵاتی ناوه‌ڕاستیان شوێن گرتووه‌ و هه‌ڵوێستی وڵاتانی دراوسێی ئێراق، وه‌ک ئێران و تورکییه‌ ده‌بینن، به‌ وردی ده‌توانن لێکی بده‌نه‌وه‌ که‌ چۆن مه‌سه‌له‌ن پێشڕه‌فته‌کانی حکوومه‌تی هه‌رێم بووه‌ته‌ چقڵی چاویان و چاویان به‌رایی دیتنی ئه‌وه‌ نادات که‌ ببینن به‌شێکی کوردستان به‌ هێندێک له‌ مافه‌ ره‌وا کانی خووی گه‌یشتووه‌. بۆ نموونه‌ ئێمه‌ ئه‌و هه‌ڵوێسته‌ و دژکرده‌وه‌ و قین و بوغزی په‌نگ خواردو له‌ دڵ و ده‌روونی حکوومه‌تی ئێران و هێندێک له‌ ناسیوناڵیسته‌ به‌رچاوته‌نگه‌ ‌کاندا (له هه ر لایه ن) به‌ ره‌ک و پێسته‌وه‌ هه‌ست پێده‌که‌ین.

یارانی هێژا

32 ساڵ پاش سه‌رکوتی خوێناویی کۆماری کوردستان و ئیعدام کردنی قازی‌یه‌کان له‌ مه‌هاباد و 26 ساڵ پاش کودیتای 28ی گه‌لاوێژ(مورداد)ی ساڵی 1332 و وه‌لانانی حکوومه‌تی قانوونیی دوکتور موسه‌دیق، سه‌ره‌نجام گه‌لانی ئێران و له‌وانه‌ گه‌لی کورد به‌ خه‌باتی بێ‌پسانه‌وه‌ی خۆیان، رژیمی دیکتاتوریی حه‌مه‌ ره‌زا شایان ره‌وانه‌ی زبڵدانی مێژوو کرد. گه‌لانی شۆڕشگێڕی ئێران چاوه‌روان بوون پاش سه‌رکه‌وتن، له‌ سایه‌ی ده‌سه‌ڵاتێکی دێموکراتیکدا به‌ سه‌ره‌تایی ترین مافه‌کانیان واتا مافی دیاریکردنی چاره‌نووسی خۆیان له‌ چوارچێوه‌ی سیسته‌مێکی نا موته‌مه‌رکز و له‌ ئێرانێکی فره‌ نه‌ته‌وه‌دا بگه‌ن. به‌ڵام به‌داخه‌وه‌ هێزه‌ مه‌زهه‌بییه‌کان به‌ ڕێبه‌ریی ئایه‌توڵا خومه‌ینی که‌ له‌و سی ودوو ساڵه‌دا له‌به‌راوه‌رد له‌گه‌ڵ هێزه‌کانی چه‌پ ولائیک که‌مترین چالاکیی سیاسی و له‌ ئه‌نجامدا که‌مترین زیندانیی سیاسی‌یان له‌ سه‌رده‌می شادا هه‌بوو، پاش سه‌رکه‌وتنی خه‌ڵک و رووخانی حکوومه‌تی په‌هله‌وی، به‌که‌ڵک وه‌رگرتن له‌ به‌ربڵاوی و یه‌ک‌نه‌گرتوویی هێزه‌ دیموکراته‌کان و هه‌ستی گه‌رمی شۆڕشگێڕانه‌ و باوه‌ڕمه‌ند به‌ مه‌زهه‌بی گه‌لانی ئێران، توانیان هه‌موو هێزه‌ سیاسیه‌کان و چالاکانی سیاسی یه‌ک له‌ دوای یه‌ک له‌مه‌یدان ده‌ربهاوێنن و ده‌سه‌ڵات له‌ ده‌ستی خۆیاندا قایم ڕاگرن و حکوومه‌تێک له‌ سه‌ر باوه‌ڕی مه‌زهه‌بی شێعه‌ به‌ناوی کۆماری ئیسلامی به‌سه‌ر خه‌ڵکدا بسه‌پێنن. کۆماری پێکهاتوو که‌ پاشگرێکی ئیسلامیشی پێوه‌ نووسابوو، له‌ سه‌ره‌تای هاتنه‌ سه‌رکاریه‌وه‌ واتا له‌ 28ی ره‌شه‌مه‌ (اسفند) ی ئه‌و ساڵه‌ و 2 رۆژ پێش نه‌ورۆز واتا 35 رۆژ پاش سه‌رکه‌وتنی شۆڕشی گه‌لانی ئێران، هێرشی هێنایه‌ سه‌ر کوردستان و داخی خۆی به‌سه‌ر خه‌ڵکی ماڤ خوازی شاری سنه‌ دا ڕشت و نیزیک به‌ 500 که‌س له‌ رۆڵه‌کانی گه‌له‌ که مانی کوشت و بریندار کرد. له واقع دا، له پاش ئه م جنایه ته، کوردان رفراندومیان ته حریم کرد.*

ڕاستی ئه‌وه‌یه‌ که‌ زۆربه‌ی هێزه‌ پێشکه‌وتن خوازه‌کان و له‌وانه‌ کورده‌کانی ئێران، پاش شۆڕش نه‌یانده‌ویست دین تێکه‌ڵی سیاسه‌ت بێت. هه‌ر به‌م ده‌لیله‌ش پێش هه‌مووان ئه‌وه‌ کورده‌کان بوون که‌ به‌ یاسای بنه‌ڕه‌تی (قانوون ئه‌ساسی) به‌هۆی ئه‌وه‌ی ئیسلام و مه‌زهه‌بی شیعه‌ی به‌ بنه‌مای قانوون دانابوو، ده‌نگیان نه‌دا و رێفراندومه‌که‌یان ته‌حریم کرد. چوونکه‌ له‌و باوه‌ڕه‌دا بوون که‌ له‌ ئێراندا ته‌نیا ئیسلام و مه‌زهه‌بی شێعه‌ ناژین. به‌ڵکوو له‌ ئێران چه‌ند نه‌ته‌وه‌ ده‌ژین و بێجگه‌ له‌ ئیسلامیش چه‌ندین دین و مه‌زهه‌بی وئایینی دیکه‌ هه‌یه‌. بۆیه‌ ئه‌گه‌ر دینی ئیسلام و مه‌زهه‌بی شیعه‌ ره‌سمی بێ، مافی دین ‌و ئایینه‌کانی دیکه‌ی وه‌ک زه‌رده‌شتی، یارسان، مه‌سیحی، جووله‌که‌، و مه‌‌زهه‌به‌ کانی دیکه‌ ئیسلام وه‌ک سونی‌یه‌کان که له ئیران له پاش شیعه گه وره ترینن و هه‌روه‌ها به‌هاییه‌کان و ... پێ شێل ده‌کرێت. ئه‌وه‌بوو گه‌لی کورد ملیان بۆ ئه‌و ناعه‌داڵه‌تییه‌ که‌ج نه‌کرد رێفراندومی قانوون ئه‌ساسی ‌یان ته‌حریم کرد.

ئێستا زۆرتر له‌ 26 ساڵه‌ که‌ کوردستان هه‌ر وه‌ک پێش شۆڕش و بگره‌ خراپتر له‌و کات رووی هێمنی و ئارامشی به‌خۆیه‌وه‌ نه‌دیوه‌. حکوومه‌تی ئیسلامی سه‌رتا سه‌ری كوردستانی به‌ ڕژاندنی ئه‌رته‌ش و پاسدار، داگیر کردووه‌ و هه‌موو رێکخراوه‌ کوردیه‌کانی وه‌ک حیزبی دیموکراتی کوردستانی ئێران و کۆمه‌ڵه‌ی شۆڕشگێڕی زه‌حمه‌تکێشانی کوردستانی ئێران و حیزبه‌ خه‌ڵکیه‌کانی دیکه‌ی مه‌منووع ڕاگه‌یاندووه‌ و ته‌نانه‌ت گه‌ر که‌سێک به‌ تاوانی هاوکاریی له‌گه‌ڵ ئه‌م هێزانه‌ بگیرێت، سزای ئیعدامی به‌سه‌ردا ده‌سه‌پێنن. رێکخراوه‌ مه‌ده‌نییه‌کان و ناوه‌نده‌کانی مافی مرۆڤ و رێکخراوی ژنان و ... که‌ له‌ چوارچێوه‌ی یاساکانی حکوومه‌تی ئیسلامیدا چالاکن، به‌رده‌وام له‌ ژێر چاودێریی هێزه‌کانی ئه‌منییه‌تیدان و هه‌ڕه‌شه‌یان لێده‌کرێ و هه‌میشه‌ ترسی زیندان و داخستنی ناوه‌نده‌کانیان و به‌رگری له‌ تیکۆشان هه‌ڕه‌شه‌یان لێده‌کات. هه‌ر بڵاوکراوه‌ و رۆژنامه‌یه‌ک که‌ چکۆله‌ترین ره‌خنه ‌له‌ ناوه‌ندێکی حکوومه‌تی بگرێ، ده‌سبه‌جێ داده‌خرێت و ده‌فته‌ری کاره‌که‌ی داگیر ده‌کرێ و سه‌رنووسه‌ره‌که‌ی ره‌وانه‌ی زیندان ده‌کرێت. نموونه‌ی هه‌ره دیاری ئه‌م شێوه‌ هه‌ڵسوکه‌وته‌ ڕێکخراوی مافی مرۆڤی کوردستانه‌ که‌ له‌ ساڵی 1384 ه‌وه‌ له‌لایه‌ن سه‌رنووسه‌ری حه‌وتوونامه‌ی په‌یامی مه‌ردوم. به‌ڕێز "موحه‌مه‌د سه‌دیق که‌بوودوه‌ند "ه‌وه‌ دامه‌رزاوه‌. ئه‌م رێکخراوه‌ له‌م دوایانه‌دا له‌ ڕاگه‌یه‌ندراوێکدا ڕایگه‌یاندووه‌ که‌:

" له‌ماوه‌ی یه‌ک ساڵ ونیوی ڕابردوودا ، واتا له‌ کاتی دامه‌رزانی رێکخراوی مافی مرۆڤی کوردستانه‌وه‌ تا ئێستا، ژماره‌یه‌کی به‌رچاو له‌ ئه‌ندامانی رێکخراوه‌‌که‌مان RMMK، به‌تایبه‌ت به‌رپرسانی، به‌ بیانووی جۆربه‌جۆر له‌لایه‌ن هێزه‌‌کانی ئه‌منییه‌تی و قه‌زایی له‌ کوردستان له‌ژێر چاودێری گیراون، لێپرسینه‌وه‌یان لێکراوه‌ و سزا دراون. بۆ نموونه‌ ده‌توانین ئاماژه‌ به‌ رفاندنی خاتوو سروه‌ی کامکار، موحاکمه‌ و هه‌ڕه‌شه‌ له‌ زێنه‌بی بایزیدی، ئیجلالی قه‌وامی، شێرکۆ جیهانی ئه‌سڵ، نه‌وید فه‌تحی، زیندانی کردنی سامان ره‌سووڵ پوور، غه‌فوور موحه‌مه‌دی، بێهزاد که‌مانگه‌ر، بورهان غه‌سایی، پووریا مه‌فره‌ح، هێمن مه‌حموودی، و که‌سانی دیکه‌ بکه‌ین. هه‌روه‌ها فیلتێر کردن و له‌نێو بردنی ماڵپه‌ڕه‌کانی ناوه‌نده‌که‌مان و دزین و له‌نێو بردنی زانیارییه‌ پاشکه‌وت کراوه‌کان له‌ کامپیوتێره‌کانی رێکخراوی ناوه‌ندیمان له‌ تاران، هێرش بۆ سه‌ر ماف و خواستی خه‌ڵکی کورد و ئه‌ندامانی رێکخراوه‌که‌مان ، به‌شێکی دیکه‌ی زه‌خت و زۆری ده‌سه‌ڵاته‌ دژی رێکخراوه‌که‌مان و خه‌ڵکی کوردستان. ئێستا نۆره‌گه‌یشتووه‌ته‌ سه‌رۆکی رێکخراوه‌که‌مان به‌رێز "موحه‌مه‌د سه‌دیق که‌بوودوه‌ند". که‌ به‌هۆی ئازاد ئه‌ندێشی کردار و چالاکیی مرۆڤ دۆستانه‌ و به‌ بیانووی به‌رپرسایه‌تی له‌ حه‌وتوونامه‌ی "په‌یامی مه‌ردوم" که‌ به‌ده‌ستی سه‌رکوتگه‌رانی ئازادیی ده‌ربڕین و بیرکردنه‌وه‌ ته‌وقیف کراوه‌، له‌لایه‌ن دادگای شاری سنه‌وه‌ سزای ناڕه‌وای زیندانی بۆ بڕاوه‌ته‌وه‌".

له‌م دوایانه‌دا خه‌به‌رم زانی که‌ به‌رێز "موحه‌مه‌د سه‌دیق که‌بوودوه‌ند" وته‌بێژی رێکخراوی مافی مرۆڤی کوردستان و سه‌رنووسه‌ری حه‌وتوونامه‌ی داخراوی په‌یامی مه‌ردوم ، له‌ دادگای سنه‌ به‌ ده‌ستووری سه‌رکرده‌کانی حکوومه‌تی ئیسلامی ساڵێک زیندان و 5 ساڵ مه‌حروم بوون له‌ نووسین و رۆژنامه‌وانیی بۆ بڕاوه‌ته‌وه‌.

هه‌روه‌ها خاتوو رویا تلووعی سه‌رۆکی رێکخراوی ژنانی کوردستان که‌ 2 مانگ زیندانی ئینفیرادی و ئه‌شکه‌نجه‌ و هه‌ڕه‌شه‌ی کوشتنی خۆی و منداڵه‌کانی ڕایان گرت و ته‌نانه‌ت ده‌سدرێژی پێده‌که‌ن تا ناچار به‌ ئیعتراف و تاوانی ناکه‌رده‌ی بکه‌ن که‌ بڵێت ئه‌و هۆکاری سه‌رهه‌ڵدانه‌کانی کوردستان بووه‌. هه‌ڕه‌شه‌ی ئه‌وه‌یان لێکردبوو ئه‌گه‌ر ئیعتراف نامه‌که‌ ئیمزا نه‌کات، منداڵه‌کانی له‌پێش چاوی خۆی ده‌کوژن. دوکتور رویا پاش ئه‌وه‌ی‌ له‌ ناچاری ئیعتراف نامه‌که‌ ئیمزا ده‌کات و به‌ ئه‌سپاردنی 200 ملێون تمه‌ن بارمته (وثیقه)‌ له‌ زیندان به‌ شێوه‌ی کاتی ئازاد ده‌کرێ. له پاش ئازاد بون، به‌ شێوه‌ی قاچاج هه‌ڵدێت بۆ تورکییه‌ و ئێستا له‌ ئامریکا په‌نابه‌ره‌.

هه‌روه‌ک رێکخراوی مافی مرۆڤی کوردستان ڕایگه‌یاندووه، یه‌کێکی دیکه‌ له‌ چالاکانی مه‌ده‌نیی کوردستان به‌ناوی جه‌لالی حاجی‌زاده‌ به‌تاوانی "قه‌وم گه‌رایی" و ته‌بلێغ دژی کۆماری ئیسلامی بانگی دادگا کراوه‌ پاش لێپرسینه‌وه‌ و گرتنی بارمته‌، تا پێکهاتنی دادگا به‌ شێوه‌ی کاتی ئازاد کراوه‌.

له‌ کۆتایی‌دا لیسته‌یه‌ک له‌ زه‌وتکردنی ماف و کره‌وه‌ی ناقانوونی که‌ دژی چالاکانی سیاسیی گه‌لانی ئێران و به‌تایبه‌ت گه‌لی کورد ئه‌نجام دراوه‌ و له‌ چاپه‌مه‌نییه‌کاندا بڵاو کراوه‌ته‌وه‌ به‌ئاگاداریتان ده‌گه‌یه‌نم.

1 – پاش ئه‌وه‌ی خاتو رویا تلووعی به‌ بارمته‌ ئازاد کراو و به‌ناچاری وڵاتی به‌جێ‌هێشت، دادگای کۆماری ئیسلامی به‌بێ بوونی خۆی، دادگایی و مه‌حکوومی کردووه‌.

2 – هه‌ر ئه‌و دادگا تایبه‌ته‌، بڕیاری داوه‌ ،به‌ پێی ماده‌ی 49 ی یاسای بنه‌ڕه‌تی، پاش به‌جێ هێشتنی وڵات، ده‌ست به‌سه‌ر هه‌موو دارایی و مڵک و ماڵی دوکتور رویا تلووعی دا بگیرێت. (ڕاپۆرتی ڕێکخراوی پاراستنی مافی مرۆڤ له‌ کوردستان)

3 – لاوێکی بانه‌یی به‌ناوی هوشه‌نگ قادری له‌ سێ حوکمی جیاوازدا، 4ساڵ و 91 رۆژ زیندانی بۆ بڕاوه‌ته‌وه‌. دادگای ئینقلابی ئیسلامیی شاری سه‌قز هوشه‌نگ قادری لاوی 20 ساڵه‌ی بانه‌یی له‌ 3 حوکمی جیاوازدا به‌ 91 رۆژ و یه‌ک ساڵ زیندانی ته‌عزیری و 3 ساڵ زیندانی ته‌عزیری مه‌حکووم کردووه‌. له‌ حو‌کمی یه‌که‌م دا تاوانی هوشه‌نگ قادری ته‌بلیغ بۆ حیزبێکی سیاسی بووه، له‌ حوکمی دووه‌م دا هاوکاریی هێزێکی سیاسیی کوردستانی و حوکمی سێ‌یه‌م تاوانی به‌شداری له‌ سه‌رهه‌ڵدانه‌ خیابانی و ئیعترازه‌ مه‌ده‌نییه‌کان بووه‌.

4- دادگای ئینقلابی ئیسلامیی شاری کرماشان 6 لاوی کوردی خه‌ڵکی نۆدشه‌ به ‌ناوه‌کانی "کاوه‌ی ئه‌نوه‌ری"، خالێد ڕه‌سووڵێ"، هیوا نووری، وه‌ته‌ن عیبادی، و ژیان کامکار دادگایی ده‌کات. ئه‌م لاوانه‌ تاوانیان لایه‌نگری له‌ هێزێکی سیاسیی کوردستانه‌ و به‌بێ وه‌کیل واتا پارێزه‌ر دادگایی ده‌کرێن . ده‌گوترێت که‌ ئه‌م لاوانه‌یان ترساندووه‌ و پێیان وتوون ئه‌گه‌ر ئه‌و تاوانانه‌ی که‌ به‌سه‌ریاندا بڕاوه‌ قه‌بووڵ بکه‌ن ،له‌ دادگای پێدا جوونه‌وه‌ (ته‌جدید نه‌زه‌ر) حوکمه‌کانیان سووک ده‌کرێته‌وه‌. (یه‌ک شه‌مه‌ 19 ی شه‌هریوه‌ر –خه‌رما-نان)‌

5- لاوێکی مه‌هابادی به‌ناوی "مه‌جیدی ئه‌یوه‌ر" کوری سمایل خه‌ڵکی گوندی "خان که‌ندی" سه‌ربه‌م شاره‌، حه‌فته‌ی ڕابردوو له‌لایه‌ن هێزه‌ ئه‌منییه‌تییه‌کانه‌وه‌ ده‌ستگیر ده‌کرێ و ره‌وانه‌ی زیندانی ده‌که‌ن. ناوبراو به‌تاوانی هاورکاری کردن له گه ل هێزێکی سیاسی گیراوه‌. ده‌گوترێت که‌ خوشکی ئه‌م لاوه‌ له‌کاتی هیرشی هێزه‌کانی ئه‌منییه‌تی بۆ ماڵه‌که‌یان ده‌که‌وێته‌ به‌ر په‌لامار و لێدانی ئه‌م هێزانه‌. ده‌ڵێن که‌ مه‌جیدی ئه‌یوه‌ر نه‌-خۆشی نه‌فسی و ره‌وانی هه‌یه‌ و دوکتوری داد (پزشک قانوونی) ئه‌وه‌یه‌ سه‌لماندووه‌. (یه‌ک شه‌مه‌ 19 ی خه‌رمانان)

6- هاووڵاتیه‌کی مه‌هابادی به‌ناوی "یووسفی کاکه‌ مه‌می" کوڕی عوسمان خه‌ڵکی گوندی "قه‌ره‌ بڵاخ" له‌ رۆژانی ڕابردوودا به‌ تاوانی هاوکاریی و پێوه‌ندی له‌گه‌ڵ هێزه‌ سیاسیه‌کانی کوردستان ده‌ستگیر کراوه‌ و ره‌وانه‌ی زیندانی ئیداره‌ی ئیتڵاعاتی مه‌هاباد کراوه‌. پآش تێپه‌ڕبوونی چه‌ند حه‌فته‌ ناوبراوه‌ هێشتا چاره‌نووسی نادیاره‌ و بنه‌ماڵه‌که‌ی نگرانی ئه‌گه‌ری ئه‌شکه‌نجه‌ کردنی ئه‌و لاوه‌ن. (یه‌ک شه‌مه‌ 19 ی خه‌رمانان)

ئه مه کورته باسیک بو له سه‌ر تازه ترین رووداوه‌کان و سیاسه‌ت دانانی حکومه‌تی ئیسلامی له کوردستانی ئیران دا. وه کو ده بینن، رژیمی ئیسلامی له رژیمی پاشایه‌تی ناسیونالیت تره‌ و به هیچ شیوه یه‌ک له سه رکوتی میلله تانی ئیران کوتایی نه‌کردووه‌. هیوادارم ئه‌گه‌ر پرسیاریک تان له ئه‌م باره‌وه بهه‌بێ، بتوانم ولامی بده مه‌وه. زور سپاس بو تاقه تتان

دوکتور گلمراد مرادی هایدلبرگ 12 دسامبر 2006

Dr.GolmoradMoradi@t-online.de

*- پیویسته بلیم برای به ریزم، کاک خه لیل غه‌زه‌ڵی، سه ر نوسه ری سایتی اینترنتی هه لویست ئه م بابه‌ته‌ی بوم به کوردی ره وان (یانی زور باشتر له کوردیه که ی من) هه لگراندووه‌ته‌وه و ئه‌م تێبینی‌یه‌ی ژیره‌وه‌شی بوم ناردوه که زور سپاس لیان ده که م:

"شه‌ڕی سنه‌ (نه‌ورۆز1358) پێش رێفراندومی قانوون ئه‌ساسی روویدا. ئه‌و شه‌ڕه‌ 28 مانگی اسفند 1357 ده‌ستی پێکرد و تا 3 یا 4 فروه‌ردین درێژه‌ی کێشا. به‌ڵام ریفراندوم 12ی فه‌روه‌ردین 1358 به‌ڕێوه‌ چوو. دیاره‌ ئاماری کوژراوه‌کانی ئه‌وه شه‌ڕه‌ش 250 تا 300 کوژراو و هه‌ر ئه‌وه‌نده‌ش بریندار و په‌ککه‌وتوو بوو".


Monday, December 04, 2006

 

"ما نویسنده ایم"

سخنرانی در شب یاد بود جان باختگان در راه آزادی بیان و قلم برگزار

کننده کانون نویسندگان ایران در تبعید واحد لندن بتاریخ 24 نوامبر 2006 میلادی

حضار محترم،

هموطنان ارجمند و هموندان گرامی،

درود بی پایان بر شما، موضوع عرایض بنده در نشست امشب، به مناسبت یادی از جان باختگان در راه آزادی بیان و قلم، "سرنوشت قلم به دستان مردمی در سیستمهای دیکتاتوری" است.

اجازه دهید با یک بند بیت از سعدی شیرازی در رابطه با قدرت قلم آغاز کنم.

توانم که تیغ سخن بر کشم جهانی سخن را قلم درکشم

و یک مثل ایرانی که می گوید: قلم برابر تیغ است، اما فاضلتر (دوات را غرض آن بود کاندران قلم است ...) پس قدرت قلم بی زوال است، بهمان دلیل مستبدان و واپسگرایان از آن وحشت دارند.

قریحه نویسندگی، که گرایش قلم بدست گرفتن در برخی از انسانهای یک جامعه را تقویت می کند، از اول هشدار نمیدهد که اگر در راه منافع اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی مردمان جوامعی که حکومتهای دیکتاتوری برآنها حاکم است، قلم بچرخاند و برای تصادف، این قلم به دست خودش، یکی از شهروندان چنین کشور و جامعه ی دیکتاتور زده ای باشد، آنگاه چه آینده دهشتناکی در انتظارش خواهد بود! نمیداند که چه تهمت های ناروائی بخاطر حقیقت گفتن و روشنگری به او خواهند زد، نمی داند که چه اعترافاتی برای گناهان نا کرده از او خواهند گرفت و نهایتا نمی داند که اورا می دزدند، به مخفی گاهی می برند و پس از شکنجه، توهین وناسزا به وضع فجیعی می کشند و آب ازآب هم تکان نمی خورد.

انسان هنگامی که قلم به دست گرفت و با بی خبری از آینده، نیمی از این راه پر مخاطره را طی نمود، (می گویم پرمخاطره، زیرا قلم به دست گرفتن در حکومتهای دیکتاتوری و واپسگرا همیشه با خطرات جدی همراه است)، تازه متوجه می شود که بیش از دو راه برای ادامه کار و زندگی در پیش ندارد. یا باید هرگونه که زمانه می چرخد، قلم را نیز همانگونه بچرخاند و تازه اگر، دارای وجدانی بیدار باشد، به قول سیاوش کسرائی، باید همانند شمع در درون خویش، قطره قطره بسوزد و واقعیت جامعه را نادیده بگیرد، و یا علاوه بر این، اگر وجدان بیدارش بیشتر به او فشار آورد و دل به دریا زد که در راه توده ها گام نهد و حاضر نباشد، هر بهائی، حتا بهای خودخوری از درون را، فقط برای زنده ماندن و زندگی کردن بپردازد، بدون شک سر نوشتی بهتر از آن عزیزان "سرموضعی" که شبانه به جوخه های اعدام سپرده شدند و یا برسر سفره عقد وعروسی آنهارا گرفتند و تیرباران کردند و یا در خیابانها دزدیدند و سر به نیست کردند و یا مانند مامجبور به ترک دیارخویش کردند که اینهم خود نوعی از قطره قطره در غربت سوختن است، نخواهند داشت.

البته شعار دادن و دور ازصحنه نشستن آسان است، اما عمل کردن، نه! بی تردید هموندان بزرگ و قهرمان ما خطر انتخاب راه دوم، یعنی زندگی نکردن به هر بهائی را، با آگاهی تمام میدانستند. آنها خوب می دانستند، درجامعه ای بدنیا آمده اند و درآن مجبور به زندگی هستند که جایزه نوبل وطنی انتظارشان را نمی کشد، بلکه چه بسا اگر کمی از خود سانسوری نیز غفلت کنند، به قول شاعر بزرگ ما، ناصر خسرو قبادیانی، رها کردن قلم و زبان، برای ادامه حیات خود آنها زیان آور خواهد شد: "بس سر که بریده ی زبان است

با یک نقطه زبان زیان است".

پس اگر زبان و قلم آنها "به خطا" برود، زیان بار خواهد شد و با دار و درفش سر و کار خواهند داشت و یا بعنوان مثال، همانند اعدامهای تابستان سال 1367 و قتلهای زنجیره ای که ما هر ساله یاد غم بار آن را جاودان و زنده نگه می داریم، در سیستم های مستبد و قرون وسطائی نظیر جمهوری اسلامی در روز روشن سر به نیستشان خواهند کرد. میگویم در روز روشن و بی پروا، زیرا لیبرال ترین شاخه این جمهوری اسلامی که خاتمی بود، در كتابش زیر نام "بيم موج"، با صراحت این گونه گفته است: "جامعه ما جامعه ديني است و طبيعي است كه بي‌ دينان، مدعي روشن فكري، در اين جامعه پايگاه و در دل مردم جايگاهي نداشته باشند و نداشته‌اند .... (!!!) روشنفكر بي‌ دين بخواهد يا نخواهد و بداند و يا نداند، آب به آسياب دشمن مي‌ ريزد، دشمني كه مخالف استقلال ما است و با فرهنگ اصيل و ديانت و آزادگي اين ملت سر ستيز دارد .....". نقل شده از مقاله هموندمان بهرام رحمانی، یکی از اعضای جمع مشورتی، کانون نویسندگان ایران در تبعید. این بدان معنا است، اگر بی دینان دست از پا خطا کنند سرنوشتشان بهتر از سرنوشت "دشمنان اسلام" (هر غیر مسلمان) نخواهد بود.

یکی از اشتباهات برخی از نیروهای چپ در اوایل انقلاب، که از جمهوری اسلامی و خط آیت الله خمینی حمایت کردند، نا دیده گرفتن این شیوه تفکر اسلامی بود و بدین ترتیب بزرگترین ضربه را در مرحله نخست به خودشان زدند. بدون اغراق این حمایت و بدنبال آن تفرقه نیروهای مترقی خود پایه و اساس این دیکتاتوری خشن مذهبی را محکم کرد که هنوز هم همه روشنفکران را بدون استثناء قلع و قم می کند. بنابراین می توان به این نتیجه رسید، تا زمانی که اکثر یک جامعه درنا آگاهی به سر می برد و از سیاست دوری می گیرد، خواه نا خواه میدان را برای رشد این چنین دیکتاتوری باز می گذارد و اگر این دیکتاتوری حاکمیت مطلق خودرا برجامعه تثبیت کند، در آن حال، قلم به دست و روشنفکر مردمی، سر نوشت درخشانی نخواهد داشت. لذا باید آرام ننشست و در راه بر چیدن بساط چنین دیکتاتوری کوشید.

متأسفانه هستند بسیاری از قلم به دستان ارجمند که فکر می کنند، آنها باید فرهنگ ساز باشند و قلم خودرا در سیاست، دخالت ندهند. این عزیزان یک نکته را بطور کلی نادیده می گیرند و آن همین نا آگاهی فرهنگی درجامعه ای است که خود آنها عضو برجسته آنند و حتا از نخبگانش. اگر ما با دقت بجامعه خود بنگریم، متوجه خواهیم شد که بهیچ وجه نمیتوانیم فرهنگ و ادب و سیاست را از هم جدا کنیم. زیرا آگاه نبودن بهمین فرهنگ و ادب است که ما را از سیاست دور می کند و به دیکتاتورها امکان تسلط و حاکمیت می دهد که جوی بوجود آورند که درآن حد اقل بخش بزرگی از ما مجبور به خود سانسوری بشویم و یا اکثریت جامعه وادار به سکوت بشوند. شاعران بزرگ ما در قرون وسطا با زبان بی زبانی و گاه در لفافه این نکات مهم را یادآور شده اند که برای نمونه اگر بخواهیم جهان دارالامان باشد، پس باید بقول صائب تبریزی، زبان را در کام زندانی کنیم:

"زبان تا بود گویا تیغ می بارید بر فرقم

جهان دارالامان شد تا زبان در کام دزدیم".

بدون شک با موجودیت حکام مستبد، ما نیز سر نوشتی بهتر از هزاران زندانی سیاسی تابستان 1367 و یا نویسندگان مردمی مانند، سعید سلطان پور، محمد مختاری، محمد جعفر پوینده، پيروز دواني، مجید شریف، سعيدي سيرجاني، احمد ميرعلايي، غفار حسيني، ابراهیم زال زاده و دهها شاعر و نویسنده دیگر نخواهیم داشت. ما بخوبی می دانیم که این هموندان نتوانستند و نخواستند زبان را در کام محبوس کنند و یا قلم را فقط در خدمت فرهنگ مورد پسند سر دمداران حاکم بگیرند و غیر سیاسی بچرخانند. به همین دلیل تیغ بارید بر فرقشان. البته اکثر این روشنفکران روشندل و شاعران و نویسندگان و هنرمندان قلم بدست و خلاقان هنر و فرهنگ جامعه، همراه دیگر همر زمان خود که با گرایش به سازمانهای سیاسی گونا گون قلم می زدند، یک گام پا را جلوتر گذاشته بودند و دانش خود را محدود به خلاقیت فرهنگ و ادب نمی کردند، بلکه آنها بر این باور بودند که گفتار وقلم وکار ادبی را باید درخدمت تعلیم و تربیت سیاسی جامعه نیز قرار داد. به همین دلیل سر خود را در راه آن هم دادند.

اکنون ما نیز می گوئیم راه آنها درست بوده و باید ادامه داشته باشد، در غیر آن صورت، آنگونه که در پیش اشاره شد، سر نوشت همه ما و کل جامعه بهتر از سر نوشت آنها نخواهد بود. در طول تاریخ، قلم و بیان مردمی، مدام دشمن مستبدان و مطلق گرایان بوده و هست.

همه عزیزان حاضر داستان انوشیروان "عادل" و مشورت او با نخبگان جامعه را در تاریخ خوانده اند که او چگونه به پرسشهای درست برخی ازحضار پاسخ می گفته است. گویند در یک نشست سالانه انوشیروان پس از توضیح شیوه مالیات بگیری در جمع نمایندگان طبقات مختلف، گفت: کسی پرسشی دارد؟ معلمی دست بالا کرد و پرسید: شاها اگر سالی خشکی و بی حاصل شد، کشاورزانی که نتوانند مالیات خودرا بپردازند، چه کار باید بکنند؟ این انوشیروان عادل پرسید: از چه طبقه ای هستی؟ او پاسخ داد: از طبقه معلمان. سپس انوشیروان دستور داد آنقدر با قلم دان بر سر او بکوبند تا بفهمد! نوچگان آنقدر برسر او کوبیدند تا معلم بیچاره در دم جان داده بوده.

از این نمونه ها فراوانند، یعنی در واقع در سراسر تاریخ همه عدالت خواهان و پرسش گران و قلم به دستان مردمی سر نوشت بهتری از این معلم نداشته اند.

مگر در همین بیست و چند سال پیش، آیت الله خمینی با گفتن: "بشکنید این قلمها را"، هشداری برای پایه گذاری یک استبداد خشن

و دینی نداد؟ او هم بظاهر معتقد به حکومت "عدل اسلامی" بود. فرق بین استبداد پادشاه ساسانی که "عدل انوشیروان" نام داشت با استبداد خمینی که عدل اسلامی نام گرفت، در آن است که در زمان انوشیروان، مردم ما پایشان به خارج، باز نشده بود و کمترین خارجی در مملکت ما بودند، اما در زمان خمینی روزگار دگری شد. او می توانست و باز ماندگانش می توانند هر منتقد را از عوامل خارجی به حساب آورند و نه اینکه قلم های آنها را شکسته و می شکنند، بلکه دستور دزدیدن و سر به نیست کردن آنها را داده و می دهند. خمینی نه اینکه به قلم به دستان چپ و بیخدا و لیبرال هیچ رحمی نکرد، بلکه دستور قتل عام جوانان مسلمان مجاهد را داد، چون آنها با چپ ها نشست و برخاست کرده بودند و احتمال داشت، روزی ازمیان آنان نیز قلم بدستی بر خیزد!

نامه آیت الله منتظری قائم مقام آن زمان خمینی که در خاطرات منتظری آمده است و از طرف بسیاری از قلم به دستان به آن استناد شده، خود بهترین گواه این ادعا است که خمینی یکی از بزرگترین مستبدان و نا آگاه پروران تاریخ مذاهب و بویژه مذهب شیعه بوده است. شیعه ای که بیش از 1300 سال تحقیر می شد، خمینی انتقام این تحقیر شدن را از روشن فکران و قلم به دستان جامعه گرفت. در نامه آیت الله منتظری در رابطه با کشتار جمعی زندانیان سیاسی، خطاب به آیت الله خمینی آمده است:
"“... پس از عرض سلام و تحيت، به عرض مى‌رساند راجع به دستور اخير حضرت عالى مبنى بر اعدام منافقين موجود در زندان‌ها. اعدام بازداشت شدگان حادثه اخير را ملت و جامعه پذيرا است و ظاهرا، اثر سوئى ندارد ولى اعدام موجودين از سابق در زندان. آن‌ها اولا ؛ در شرايط فعلى حمل بر كينه توزى و انتقام‌جويى مى ‌شود و دوما؛ خانواده‌هاى بسيارى را كه نوعا، متدين و انقلابى مى‌باشند ناراحت و داغدار مىكند و آنان جدا، زده مى شوند. و سوما؛ بسيارى از آنان سر موضع نيستند ولى بعضى از مسئولين تند، با آنان معامله سر موضع مىكنند. و چهارما، در شرايط فعلى كه با فشارها و حملات اخير صدام و منافقين، ما در دنيا چهره‌ى مظلوم به خود گرفته‌ايم و بسيارى از رسانه‌ها و شخصيت‌ها از ما دفاع مىكنند، صلاح نظام و حضرتعالى نيست كه يك دفعه تبليغ عليه ما شروع شود. و پنجما؛ افرادى كه به وسيله دادگاه‌ها با موازينى در سابق محكوم به كمتر از اعدام شده‌ اند، اعدام كردن آنان بدون مقدمه و بدون فعاليت تازه ‌اى، بى اعتنايى به همه‌ى موازين قضايى و احكام قضات است و عكس‌العمل خوب ندارد. و ششما؛ مسئولين قضايى و دادستانى و اطلاعات ما در سطح مقدس اردبيلى نيستند و اشتباهات و تأثر از جو بسيار فراوان است و با حكم اخير حضرتعالى بسا بي گناهانى يا كم ‌گناهانى هم اعدام مى شوند، و در امور مهمه احتمال هم منجر است. و هفتما؛ ما تا حالا از كشتن‌ها و خشونت‌ها نتيجه‌اى نگرفته‌ايم جز اين كه تبليغات را عليه خود زياد كرده‌ايم و جاذبه منافقين و ضدانقلاب را بيشتر نموده‌ايم؛ بجاست مدتى با رحمت و عطوفت برخورد شود كه قطعا، براى بسيارى جاذبه خواهد داشت. و هشتما؛ اگر فرضا، بر دستور خودتان اصرار داريد، اقلا، دستور دهيد ملاك اتفاق نظر قاضى و دادستان و مسئول اطلاعات باشد نه اكثريت، و زنان هم استثناء شوند مخصوصا، زنان بچه‌دار و بالاخره اعدام چند هزار نفر در ظرف چند روز، هم عكس‌العمل خوب ندارد و هم خالى از خطا نخواهد بود و بعضى از قضات متدين بسيار ناراحت بودند و به جاست اين حديث شريف مورد توجه واقع شود: قال رسول الله ص " ادرئو الحدود عن المسلمين ما استطعتم فان كان له مخرج فخلوا سبيله فان الامام ان يخطى فى العفو خير من ان يخطى فى العقوبه". والسالم عليكم و ادام الله ظلكم”. ١٦ ذى الحجه ١٤٠٨ (٩/٥/٦٧)"

همین جملات ساده و تقاضا مانند باعث شد که گویا خمینی در دیداری با او بگوید: "می دانستم که بعد ازمن نمی توانی مملکت را اداره کنی" (نقل بمعنی) و بلا فاصله منتظری را خطری برای ادامه دیکتاتوریش دید و با وصف اینکه یکی از مهره های مهم و مورد اعتماد خودش بود، اورا غضب کرد و بر کنارش نمود که امروزه گوشه نشین شده است.

دوستان ارجمند،

در پایان باید عرض کنم که مشکل ما مردم به اصطلاح جهان سوم، بالا بودن درجه نا آگاهی است و شدت داشتن اختلافهای بی مورد در بین نیروهای خارج نشین، مخالف رژیم. همین است که به سادگی می توانند ما را قلع و قم کنند و همینطور است که جانشینان دیکتاتورهای قبلی با امیدواری برای به قدرت رسیدن مجدد کوشش می کنند.

امیدوارم جامعه روشنفکری وقلم به دستان، ازخواب بیدارشوند و انتقاد از همدیگر را حمل بر دشمنی نکنند.

هایدلبرگ آلمان فدرال 22 نوامبر 2006 گلمراد مرادی

****************************************************

ما نویسنده ایم

کانون نویسندگان ایران در تبعید (واحد لندن) برگذار می کند:

اعتراض به هجوم دیگربار حکومت اسلامی به ساحت فرهنگ ورزان

و نیز به یاد کشته شدگان قلم و آزادی: محمد جعفر پوینده، احمد تفضلی، حمید حاجی زاده،

غفار حسینی، پیروز دوانی، حمید رضوان، ابراهیم زال زاده، سعید سلطانپور، سعیدی سیرجانی،

مجید شریف، محمد مختاری، احمد میرعلایی، رضا مظلومان و ...

شب سخن، شعر، صدا، موسیقی و اعتراض...

سخن: فریبا مرزبان، عباس سماکار و دکتر گلمراد مرادی

شعر: ایرج جنتی عطائی، شیرین رضویان، زیبا کرباسی و شاداب وجدی

زمان: 24 نوامبر 2006 از ساعت 5/ 6 بعد از ظهر 5/ 9

مکان: سالن کتابخانه شهرداری کنزینگتون

PHILLIMORE WALK, LONDON, W8 7RX


This page is powered by Blogger. Isn't yours?