Tuesday, March 13, 2007

 

نوروز سال نو و بهار نو خجسته باد

به مناسبت فرارسیدن سال نو 1386

جشن نوروز، عید باستانی خلقهای ایران

اخیرا نامه کوتاهی از سر دبیر محترم یکی از مجلات خارج از کشور دریافت کردم، و این افتخار را به من داده اند که اگر مقاله کوتاهی نیز در مورد عید باستانی نوروز، متعلق به خلقهای ایران و آغاز بهار، بنویسم آن را در شماره نوروزی خود به چاپ برسانند. بنده با سپاس فراوان از لطف گردانندگان این مجله وزین، این وظیفه را پذیرفتم و مطالب زیر را که گوشه ای از تاریخچه نوروز است و فکر می کنم خودگویای خود باشد و نیاز به توضیح بیشتر نیست، به رشته تحریر درآوردم. یک نکته را باید حتما عرض کنم که این نوشته ی بنده برمبنای یک سخنرانی 17 سال پبشم به زبان آلمانی به مناسبت سال گرد فاجعه بمباران شیمیائی شهر حلبجه در کردستان عراق بود که بنده در شب عید نوروز آن سال بعرض حضار رساندم. من در آن سخنرانی اشاره ای هم به تاریخچه و روایات نوروز برای شرکت کنندگان آلمانی زبان کردم که با وصف طولانی بودن، مورد توجه حضار وفرهنگ دوستان آلمانی و ایرانی هموطن نیز قرار گرفت. بعدها این بخش فرهنگی از سخنانم به صورت یک ویژه نامه (مجله) در اطریش به زبان آلمانی به چاپ رسانده شد. شمار زیادی ازخانمها و آقایان هموطن فارسی خوان، درخواست کردند که در صورت امکان این مطلب بفارسی هم بر گردانده شود. اکثر آن عزیزان، معتقد بودند این تاریخچه نوروز به آلمانی و فارسی، برای نو جوانانی که در آلمان و اطریش و سویس بزرگ می شوند و علاقمند اند زبان فارسی را نیز یاد بگیرند، خواندن آن به فرا گیری هر دو زبان آنها بسیار کمک خواهد کرد. زیرا اولا این مطلب، بطوری که شنیده شد، به زبان ساده نوشته شده و دوما بطور کوتاهی تاریخچه نوروز را نیز شرح داده است که برای نوجوانان و حتا بزرگ سالان جالب می تواند باشد. به علاوه همه ی اینها، مطلب بزبان آلمانی نیز در شناسائی یک بخش از فرهنگ خلقهای ایران به اروپائیان، درمیان هموطنان حاضر، بسیار مفید ارز یابی شد.

بهرحال این کار توسط خود نگارنده به فارسی ترجمه شد و خانم مهین اقدامی یکی از هم میهنان عزیز، لطف کردند و آن را تایپ نمودند (زیرا در آنزمان خط فارسی در کامپیوتر نداشتیم). این مطلب تایپ شده بوسیله دانشجویان علاقمند بجشنها و فرهنگ ایرانی در دانشگاه هایدلبرگ بصورت جزوه ای منتشر گردید. بعدها به دلیل در خواست فراوان این تاریخچه، و پرسش زیاد از طرف علاقمندان، مؤسسه کتاب ارزان در سوئد در سال 1999 میلادی با هزینه خود چاپ دوم را منتشر کرد. تعداد فراوانی ازاین کتابچه تاکنون به دست علاقمندان رسیده است و هنوز هم خواستار زیادی دارد. آنگونه که درپیش اشاره شد، این مقاله کوتاه ازکتابچه نوروز به قلم نگارنده این سطور در آن سالها، گرفته شده است. درضمن جوانان کرد مقیم سویس نیز بخشی از این کتابچه را بزبان کردی ترجمه کرده و در ماهنامه "ذهاو" به چاپ رسانه اند.

به باور نگارنده برجسته کردن نکات فرهنگی مشترک وتدریس آن بصورت بخشی ازتاریخ فرهنگ مردمان و ملتهای یک سرزمین، بدون شک نقش مهمی در اتحاد و همبستگی آن ملتهارا خواهد داشت. من در مقدمه روایات و تاریخچه جشن نوروز آورده ام که برخی از این اعیاد و جشنها، عامل اصلی همبستگی ملتهای یک سرزمین هستند. مثلا، مانند عید میلاد مسیح برای همه ملتهای مسیحی در جهان و عید نوروز برای ملتهای ساکن ایران و غیره. البته ملتهای با فرهنگ کهن در سطح جهان، اعیاد و جشنهای فراوانی به وجود آورده اند. اما در میان این همه، دو عید ذکر شده با وصف حملات گوناگون بیگانگان و کوشش برای ازمیان برداشتن آنان به دلیل مخالفت خاص مخالفان با فرهنگ بومی یا فرهنگ ملت مغلوب، که ما از بیان و شرح کامل این دلایل چشم پوشی می کنیم، پایدار مانده اند. در اینجا کوشش می شود، جنبه های فرهنگی و تاریخی یکی از این جشنها، یعنی نوروز که متعلق به ما است و از نیاکان برایمان به جای مانده است و امروزه همه مردمان ملتهای گوناگون خاورمیانه وپیش ازهمه ملتهای سرزمینمان ایران آن را با شادی هر ساله برگذار می کنند، به نسلهای بعد از خود، تا حد امکان معرفی نمائیم.

در واقع در باره پیدایش جشن نوروز، اسطوره های فراوانی را تعریف کرده اند. برخی آن را به جمشید جم در تاریخ افسانه ای ایران ربط داده اند و برخی دیگر به زردشت، بانی دین کهن ایرانیان و برخی خاور شناسان خارجی و کردها که از نواده های مادها (بنیان گذاران اولین امپراتوری در سرزمین پهناور ایران بوده اند) ربط می دهند و مدارک تاریخی هم برایش ارائه شده است. یعنی هنگامی که در روز معینی از سال 612 پیش ازمیلاد، هووخشتره (یا بقول هرودوت کیاکسار) رهبر آن زمانی مادها و پدرزن کورش، شهر نینوا، پایتخت امپراتوری آشوری را تسخیر کرد، آن روز را در آن سال روز نو نامیدند و جشنی بر پا کردند که هر ساله تکرارش می کنند. لایق ذکر است، گفته شود که مادها بنیانگذار اولین امپراتوری در سال 701 پیش از میلاد در ایران بوده اند و به احتمال زیاد در رسمیت دادن به جشن نوروز یعنی این روز خجسته ایرانیان نیز سهمی بزرگ داشته اند.

برای روشنی این ادعا، دررابطه با امپراتوری ماد، به هرودوت، تاریخ دان یونانی که به پدر تاریخ شهرت دارد، تکیه می کنیم. او نوشته است: "مادها ملتی بودند در غرب ایران که اواخر قرن هشتم قبل از میلاد اولین امپراتوری را درپهنای سر زمین ایران باستان تشکیل داده اند. در آن زمانهای قدیم آنها را آریا می نامیدند."بنابراین اگر ما در برابر تاریخ، منصف باشیم و بخواهیم عدالتی رعایت شود، باید مبداء تاریخ ایران را روز فتح نینوا بدانیم، نه 2500 سال پیش، آنگونه که رژیم پهلوی تبلیغش میکرد و یا نه 1400 سال قبل آن گونه که اسلامیان عرب تاریخ خود را به این آب و خاک آورده اند و حتا جشن نوروز را روز تولد علی بن ابیطالب و یاروز به خلافت رسیدنش بعنوان امام اول سیعیان بحساب می آورند!

درهرصورت جشن نوروز هرساله در اول بهار و درهنگام شکوفا شدن گلهای لاله تاحدود سیزدهمین روز نخستین ماه بهار برگذار می شود. در روز سیزده ماه که بنا به رسم و رسومات بسیار قدیمی مردمان این آب و خاک، روز نحسی بحساب آورده اید، همه از خانه های خود بیرون میروند و درد و بلاها را به کوهسارها و دشتها و باغهای خارج از محل سکونت می برند و رها می کنند و عصر آن روز می بایستی پاک و منزه و سالم به خانه های مبرا از بلا باز گردند. هزاران سال است که این رسم نیک و بی زیان در میان مردمان سرزمین ما، اجرا می شود.

حالا اگر ما همه افسانه ها و روایات و مطالب تاریخی نگاشته شده در باره پیدایش این جشن بزرگ نوروز را بر روی هم بگذاریم و آن را بررسی کنیم، به این نتیجه می رسیم که برگذاری این جشن و همچنین جشن مهرگان که کمتر از آن نامی برده می شود، در قدیم الایام درمیان خلقهای سرزمین ما رسم بوده است. یعنی پیش از پیدایش تقویم و سالنامه، این جشنها وجود داشته اند. به دیگر سخن در هزاران سال پیش در آن ایامی که هیچگونه نظمی برای زندگی اجتماعی وجود نداشته است و هنوز نیاکان ما به فکر درست کردن سالنامه ای برای نشان دادن فصل های بهار و تابستان و پائیز و زمستان، نبوده اند، سال را فقط به دو بخش تقسیم کرده اند. بخشی از آن را فصل گرما نام نهاده که ایام کار و کوشش و تولید مواد غذائی بوده است و بخش دیگر را فصل سرما که فصل استراحت و مصرف تولیدات به حساب می آورده اند. در آغاز هر فصلی یا پایان فصل دگر، جشنی بر پا می کرده اند که در آن ها، جشن آغاز سرما را مهرگان یا تولد خورشید نام نهاده اند که در اینجا بحث ما نیست و جشن پایان سرما و تاریکی غم آور، و یا آغاز گرما وطلوع روشنائی فرح بخش را نوروز نامیده اند و باسرور و شادی مقدم این ودیعه طبیعت را گرامی داشته اند و آن را جشن گرفته اند.

تقسیم سال دو فصلی در اوستای زردشتی بدین صورت آمده است: "تابستان (هاما) هفت ماه از ابتدای بهار (هر ماهی سی روز) و زمستان (زیانا) پنج ماه و پنج روز." در اینجا جالب توجه است که هاما از هامین یا هاوین می آید که در زبان کردی به معنای تابستان (فصل گرما) و زیانا برای زمستان بکار گرفته شده که در کردی به آن زیسان یا زیمسان (فصل سرما) گویند. اینها واژه های مادی هستند که مغهای ماد زردشتی آن را بکار گرفته اند و بهمین دلیل بعضی از محققان کرد اعتقاد دارند که زبان کردی همان زبان مادی و اوستائی قدیم بوده است. اما چون از زبان مادی تاکنون آثاری کشف نشده، لذا اثبات آن مشکل است.

در اینجا بد نیست، اشاره ای به ادعای برخی از افسانه گرایان در رابطه با جشن نوروز بکنیم. گویند زردشت پیغمبر دین باستانی ایرانیان در اولین شنبه ماه اول سال 1767 پیش از میلاد به دنیا آمده و این روز که روز اول بهار نیز بوده، بعنوان نوروز جمشیدی نام گذاری شده است. در باره نوروز جمشیدی هم، محمد جواد مشکور در تاریخ ایران زمین صفحات 10 و 11 روایتی از شاهنامه فردوسی بدین شرح، آورده است: "چون جمشید در روز هرمزد از ماه فروردین که مصادف با نخستین روز ماه اول بهار بود برتخت شاهی نشست، مردم آن روز را نوروز خواندند و از آنگاه در سر هر سال در این روز جشن می گیرند". روایت محمد جواد مشکور، از این شعر زیرین فردوسی است که می گوید:

"به جمشید بر گوهر افشاندند مرآن روز را روز نو خواندند

سرسال نو هرمز فروردین بر آسوده از رنج تن دل زکین

بزرگان به شادی بیاراستند می و جام و رامشگران خواستند

چنین روز فرخ از آن روزگار بماند از آن خسروان یادگار".

این افسانه ها و بسیاری دیگر نظیر آنها دررابطه بانوروز فقط از اسطوره سازان زردشتی و یا از مغز ادیب و شاعر بزرگ ایران، فردوسی و امثال، تراوش کرده است و هیچکدام با واقعیت انطباق ندارد. زیرا طبق نوشته محققان و مذهب شناسان و نوشته های یسناها ظهور زردشت در سال 1080 پیش از میلاد بوده است که در صحت این تاریخ نیز تردیدی وجود دارد، زیرا برخی دیگر ازمنابع، ظهور زردشت را 660 سال پیش ازمیلاد ذکر کرده اند که این تاریخها و اعداد با تاریخ 1767 پیش از میلاد بهیچ وجه همخوانی ندارند و مسئله تخیلات و افسانه ها در شاهنامه فردوسی و از زبان دیگر افسانه پردازان هم جای خود دارند. اما سابقه تاریخی جشن نوروز که بیشتر می تواند باواقعیت انطباق داشته باشد، بر می گردد بهمان شش قرن قبل ازمیلاد مسیح. اگر این را بپذیریم که به واقعیت بسیار نزدیک تر است، بقول محمد مردوخ: تولد زردشت در ارومیه آذربایجان بوده و ظهور او در سال 660 پیش از میلاد هم می تواند درست باشد. اگر چه برخی دیگر زردشت را هم زمان با داریوش اول (522 تا 485 قبل از میلاد) می دانند. (صفحه 48 تاریخ ماد دیاکونوف)

در هر حال تقسیم بندی سال دو فصلی و جشنهای مهرگان با آغاز فصل سرما، و نوروز با آغاز فصل گرما تاقرن پنجم پیش ازمیلاد پای برجا بوده اند. طبق نوشته های مورخین، موبدان زردشتی در سال 485 پیش از میلاد سالنامه خورشیدی را تهیه کرده اند و از آن زمان، سال چهار فصلی معین گردیده است. نیبرگ دانشمند ایران شناس سوئدی در این باره نوشته است: (نیبرگ، دینهای ایران باستان، ترجمه دکتر نجم آبادی صفحه 39)

"سالنامه مزده یسنی (زردشتی) که درسال 485 پیش از میلاد درست شده، استوار است بر یک سال خورشیدی، که با یکسانی روز و شب بهاری آغاز شده بود و 365 روز داشت، به 12 ماه سی روزه و یک 5 روز کبیسه در پایان سال، تقسیم شده بود. از آن جا که سال خورشیدی در حقیقت 365 روز و شش ساعت دارد، پس یک سال که 365 روز حساب شود، یک چهارم شبانه روز کم می آید. در 120 سال این یک چهارم شبانه روزها می شود یک ماه تمام". از آن اوایل که سال را دوازده ماه 30 روزه می شمردند، پنج روز اضافی را بنام اندرگاه در آخر سال بحساب نمی آوردند. بعدها مشکل پنج روز را با تقسیم آن بر روی ماههای بهار و تابستان حل کردند، اما مسئله پنج ساعت و چهل و هشت دقیقه و چند ثانیه، یعنی حدودا یک چهارم شبانه روز اضافی، باعث می شد که هر چهار سال یک روز جشن نوروز به عقب بیافتد و دقیق در اول بهار انجام نگیرد. بدین ترتیب هر 120 سال یک سال را سیزده ماه حساب کنند که این خود به سال کبیسه معروف بود. این تغییرات در برگذاری جشن نوروز در زمان حکمرانی ساسانیان بر همین منوال عادی شده بود و گردش نوروز را اجبارا پذیرفته بودند. به عنوان مثال: در سال 300 میلادی جشن نوروز را در هفتم ماه سپتامبر و در سال 400 میلادی در دوازده ماه اوت و در سال 500 میلادی در نوزده ژوئیه و در سال 600 میلادی در 24 ژوئن و نهایتا در سال 632 میلادی در 16 ژوئن برگذار می کردند. در اینجا ملاحظه میشود، جشن نوروزی که درسال 485 پیش ازمیلاد در روز 22 مارس برگذار می شده، در سال 632 بعد از میلاد به 16 ژوئن افتاده است که دقیق در خلال 1116 سال 9 ماه و چند روز به عقب افتاده بوده. بعداز شکست امپراتوری ساسانی و حتا تا قرن یازدهم میلادی برگذاری جشنهای نوروز به همان منوال باقی مانده بود. اولین پادشاهی که به فکر ثابت نگهداشتن جشن نوروز و تحویل سال نو دراول بهار افتاد، سلطان جلال الدین ملکشاه سلجوقی سومین از چهار سلطان مهم سلجوقی (دوره حکمرانی از 1072 تا 1092 میلادی)، بود که با کمک وزیر خود، خواجه نظام الملک در سال 1074 میلادی، سالنامه ای تهیه دید که بعدها به سال نامه جلالی معروف شد. در این سالنامه که روز اول بهار را روز اول سال نیز تعیین کرده بودند، رسما بعنوان روز جشن نوروز ثابت نگهداشته شد. برای این که از نظر تکنیک و گردش بلا تغییر سال، عملی شود، شش ماه اول سال را 31 روز و پنج ماه دیگر سال را 30 روز و ماه آخر سال را 29 روز تعیین کردند که هر چهار سال یک بار این ماه آخر سال (یعنی اسفند) نیز 30 روز می شد. بنا بر این از سال 1074 میلادی ببعد جشن نوروز در روز اول بهار برابر با 21 مارس و جشن مهرگان را در روز 10 مهر ماه برابر بادوم اکتبر ثابت نگهداشتند.

این یک مختصری از تایخچه پیدایش و روند جشن نوروز بود که امیدوارم جوانان عزیز هم وطن در صورت تمایل آن را به انگلیسی و زبانها دیگر نیز ترجمه کنند و به عنوان انشاء و اطلاعات فرهنگی برای همکلاسی های مدارس خود در کشورهای محل اقامت ارائه و یا توضیح دهند.

هایدلبرگ، آلمان فدرال 11. مارس 2007 میلادی دکتر گلمراد مرادی

Dr.GolmoradMoradi@t-online.de


Sunday, March 04, 2007

 

فهم دمکراسي براي برخي از سران ترکيه

چرا برخی از سیاستمردان ترک نمی خواهند

حد اقل الفبای دمکراسی را بپذیرند؟!

الفبای دمکراسی یعنی آنچه که ما برای خود نیک می دانیم یا حق و حقوقی که خود از آن بر خورداریم به دیگر انسانها و ملتها نیز روا بداریم و برای رسیدن به آن درجه از انسانیتی که این حق ساده را می پذیرد، مبارزه کنیم، به همرزمانمان بفهمانیم که بدون رعایت این نکات ساده نمی توانیم پا به عرصه آزاد دمکراسی بگذاریم و حتا از آن دم بزنیم.

معمولا بنا به عرف و قاعده بین المللی، هرگاه سیاستمداری ادعائی می کند، نخست؛ باید مفهوم واژه هائی را که در آن ادعا بکار می گیرد کاملا بفهمد. دوم آنکه؛ اگر می خواهد درمقابل اظهارات دیگران هم موضعی اتخاذ کند، باید براساس درست و رعایت حقوق طرفین باشد، نه بر پایه احساسات بچگانه. اماگویا این عرف غالبا درمیان اکثر سیاستمردان ترکیه وجود ندارد و مرغ این آقایان فقط یک پا دارد و آن هم آتاترک به عنوان سنبل و پدر ترکها و اعتقاد به تز: "کسی در این کشور می تواند آزاد زندگی کند که ترک باشد و آتا ترک را ستایش کند و بس". این فرهنگ بسیار عقب افتاده و ناسیو نالیستی و ارتجاعی به آن اندازه تبلیغ شده و می شود که بیشتر انسانهای ساده دل ترک به خودتلقین کرده و می کنند که فقط ترک آدم است و اگر ترکی حرف بزنید و ترک باشید خوشبخت ترین انسان روی زمین هستید!! بهمین دلیل بسیاری از این افراد و آدمهای ساده لوح همانند مسلمانان انتحاری که به امید بهشت رفتن خودرا و دهها نفر دیگر را می کشند، حاضرند، حتا جان خویشتن را بخطر بیاندازند و هرغیر ترک بیگناهی را، "اگر بگوید آدمهای دیگری غیر از ترک هم در آن مملکت هستند که انسانند و حق زندگی برابر دارند"، بکشند. نمونه بارز و ساده آن به قتل رساندن "هراند دینک" نویسنده ارمنی تبار تابع ترکیه و برنده جایزه دفاع از آزادی بود که در ترکیه و در ملاء عام هنگام خروج از دفتر کارش با گلوله به کشتند.

در اینجا سوء تفاهم ایجاد نشود، از طرفی بنده و هزاران کرد امثال بنده بهیچ وجه مخالف وطن دوستی و احترام به شخصیتهائی که در راه آزادی وطن و ملت خود فداکاری کرده اند، نیستیم و هرگز هم نمی گوئیم که مثلا به اتا ترک و شخصیتهای نظیر ایشان احترام گذاشته نشود، پر مسلم است که باید یاد آنهائی که کارمثبتی برای ملت و سرزمین خویش انجام داده اند، گرامی داشت. اما انسان باید یک حد و حدودی را نیز مراعات کند، یعنی برجسته کردن نکات مثبت در یک شخص به آن حد نباشد که همه دیگر جنایات اورا اگر نسبت به ملتهای غیر خودی مرتکب شده در سایه تار قرار گیرد و یا به آن اندازه شخصیت پرستی نباشد که آن "ناجی" را به درجه تقدس و پرستش برساند، همانگونه که مسلمانان افراطی ایران در رابطه با آیت الله خمینی کرده اند. از طرف دیگر ما می دانیم که بعد از پیدایش کشور ترکیه که توسط اتاترک بر جنازه تیکه پاره شده امپراتوری عثمانی بوجود آمد، ظلم فراوان به کردها روا داشته شد و از هر طرف به آنها نارو زدند. ولی نه بنده ی کرد و نه هیچ کرد دیگری مطلقا بخود اجازه نمی دهیم که مردمان ساده دل ملت ترک را در کلیه این حق کشیها نسبت به بخشی از خلق کرد در ترکیه و حتا ستم و ظلمی که در طول تاریخ به آنها و دیگر ملتهای غیر ترک در آن کشور شده است، مقصر بدانیم. پر مسلم است که همه جنایتها، مستقیم یا غیر مستقیم توسط قدرت طلبان و ناسیو نالیستهای کور و حامیان آنها که لگام قدرت را در دست داشتند، با سیاستهای فرصت طلبانه، انجام گرفته و می گیرد. اگرما امروز عمل به ظاهر عادی، به عنوان مثال، یک سرباز ساده ترک را که با افتخار در کنار جوان نادان و بر انگیخته شده و قاتل هراند دینک را، که در زیر پرچم آن کشور عکس یادگاری گرفته، با سخنان و عکس العمل برخی از سیاستمردان ترک در رابطه با مصاحبه و نظرات کاک مسعود بارزانی رهبر حکومت فدرال در کردستان عراق، در تلویزیون ترکیه مقایسه کنیم، باید واقعا آن عمل فاجعه بار قتل و عکس یاد گاری با قاتل گرفتن را بهیچ یگیریم و تعجب هم نکنیم که این نوع افراد ساده، عکس گرفتن با قاتلی را افتخار بدانند و یا یک شخص بی گناه را فقط به خاطر ارمنی بودنش بکشند! در سر زمینی که طرز فکر سیاستمردانش این گونه باشد و شب و روز تبلیغات زهر آگین ترک پرستی و ناسیونالیستی، در رسانه هایش پخش شود، از اکثریت مردم ترک نظیر آن سرباز ساده و حتا آن جوان قاتل که یک انسان را با خشم به قتل رسانده است، بیش ازاین چه انتظاری، می توان داشت؟!

هرانسان دمکراتی از خود می پرسد، مگر کاک مسعود بارزانی، رئیس منطقه کردستان فدرال چه گفته، که خون این آقایان دنيز بايکال، رهبر «حزب جمهوريخواه مردم» و ارکان مدجو، رهبر «حزب مام ميهن» را به جوش آورده است؟! خوانندگان عزیز باید به یک نکته توجه بفرمایند و آن هنگامی که برخی از سیاستمداران اروپائی، در باره عضویت کشور ترکیه به اتحادیه اروپا حتا کمی شک می کنند و معتقدند که پذیرش ترکیه به عضویت این جامعه، باید با شرایطی انسان پسند و متمدنانه پیوند داده شود، بلافاصله آوای دمکراسی طلبی این نوع از رهبران ترکیه به آسمان بلند می شود و فریاد می کشند: که ما بخشی از اروپا هستیم وعضو پیمان ناتو! و زود یادشان میرود که چه در زندانهای ترکیه به سر زندانیان سیاسی می آورند! و هیچ هم به روی خود نمی آورند که در چنین حالتی، صفحات روزنامه های ترکیه پر از تهمت و توهین رکیک به آن زن یا مرد سیاستمدار اروپائی می شود که حتا کوچکترین شکی یا پرسشی در رابطه با عضویت ترکیه دراتحادیه اروپا به مغز خود راه داده است. اما این آقایان که خیلی مایلند در جرگه کشورهای متمدن به حساب آیند، هیچگاه از خود نمی پرسند: "آیا آنها حقوق ابتدائی بیش از 18 میلیون کرد و صدها هزار انسان از دیگر افلیتها را رعایت می کنند و حتا حاضر بوده و هستند که زبان، فرهنگ، آداب و رسوم دیگر ملتها را برسمیت بشناسند و اجازه فراگیری آنها در مدارس و دانشگاهها را بدهند؟!

من بارها در نوشته هایم این نکته را یاد آوری کرده ام که هر انسانی، بویژه انسانهای صاحب نظر باید نخست مفهوم واژه هارا دقیق درک کنند، آنگاه آنهارا در ملاء عام بکار گیرند. با تأسف فراوان، این مشکلی است که ما با همه ی مرکزیت گرایان و ناسیونالیستهای ملتهای حاکم بویژه در کشورها چند ملیتی خاورمیانه داشته و داریم. بسیاری از آنان در واقع این مفاهیم را خوب میدانند، اما مردم را نادان و نا آگاه به حساب می آورند و علنا عوامفریبی می کنند. دراین میان اگراغراق نباشد، افراطی گرائی درناسیونالیست بودن، گردانندگان ترکیه بیش از سیاست مردان دیگر ملتهای حاکم است و برعکس دیگران، که در بعضی زمینه ها حاضر بر تجدید نظر در افکار خود هستند، گویا برخی از رهبران ترک هیچ هم نمی خواهند یاد بگیرند. چون ازمردم نیز عکس العملی و یا مقاومتی علیه بیانات نا معقول خود نمی بینند، لذا مردم ملتهای خودی و دیگر ملتهارا بی تفاوت نسبت به آن بحساب می آورند و می خواهند به تنهائی برای آنها تصمیم بگیرند. بهمین دلیل با پر روئی تمام و نا مسئولانه، در رسانه ها این گونه اظهار نظر می کنند. به این جمله آقای دنیز بایکال(بقال) توجه فرمائید، که گفته است: "بارزانی می گويد که 40 میليون کرد وجود دارد. او کردهای شهروند ترکيه را نيز حساب می کند و می گويد که من اينجا با پ ک ک روبه رو نخواهم شد و اگر شما (يعنی ترکيه) درخاک ما با پ ک ک برخورد کنید، ما با شما مقابله خواهيم کرد. دوستان گرامی اين چه مفهومی دارد؟ ما چه مذاکره ای با آنها انجام دهيم؟" خوب این آقا نا خود آگاه اعتراف می کند که در سر زمین باصطلاح ترکیه شهروند کرد هم وجود دارد. اما او و دیگر سردمداران ترکیه به ندرت گفته و ازخود پرسیده اند: که این کردهائی که در کشور ما زندگی می کنند، باید دارای حق و حقوقی باشند! "آیا آنها به عنوان گرداننده و سردمدار یک کشور، درباره این حق وحقوق هیچ فکرکرده اند و آیاهویت کردها را به رسمیت شناخته اند؟! اگر پاسخ حد اقل برای خود مثبت است، پس چرا هر ساله در ایام بهار، مضاف برآنچه نظامی در کردستان ترکیه مستقر اند، چندین لشگر سرباز دیگر به مناطق اعزام می دارند که مثلا جشن نوروز آنها را اغلب، به عزا تبدیل کنند؟" من نیز از این آقای دنیز بایکال (بقال) سیاستمدار محترم، می پرسم، مگرنه آن بخش از باصطلاح کشور ترکیه، به اعتراف خودتان، کردنشین است؟ مگر نه میلیونها کرد، صدها سال قبل از تشکیل کشور محترم ترکیه، در آن سر زمین، زندگی می کرده اند؟ مگرنه بنا به این قانون ساده انسانی، هر ملتی که صدها سال دریک سر زمین زندگی کرده باشد، وطن و آب و خاک آن ملت بحساب می آید؟ مگر نه باید سر نوشت هر ملتی را خود آن ملت تعیین کند و خود درباره ی شیوه زندگی و آینده فرزندانش تصمیم بگیرد؟ مگرنه هرملتی حق دارد، فرهنگ و زبان و رسم و رسومات خودرا، خود پرورش دهد و حفظ کند؟ اگر این پرسشها بر حق هستند و شما به عنوان یک سیاستمدار مدرن و دمکرات که باید برای دیگران نیزحق و حقوقی قایل باشید و حتما به دمکراسی هم اعتقاد دارید، پس الزاما باید آنها را بپذیرید. در این صورت چرا از این صحبتهای منطقی یک رهبر کرد به وحشت افتاده اید؟ چگونه بخودت اجازه می دهید موطن یک ملت هزاران ساله را از آن کشور هشتاد و هفت ساله خود بدانید؟ آیا فکر نمی کنید، اگر شما و همکسوتان تا پوست و استخوان ناسیونالیستتان ابتدائی ترین حق را از بیش از 18 میلیون کرد در سر زمین خود صلب نمی کردید، هیچ نیازی نبود از این جملات درست یک رهبر کرد وحشت کنید؟! کاک مسعود بارزانی درمصاحبه با ان تی وی ترکیه بدرستی گفته اند: ".... متاسفانه تاريخ درقبال کردها عادل نبوده و اينک مشخص شده که تلاش برای انکار هويت ملی کردها موفق نخواهد بود. به همين دليل لازم است ترکيه و ايران اين واقعيت را بپذيرند." این مسئله ای غیر قابل انکار است که تاریخ درقبال ملت کرد عادل نبوده است و خود این آقایان هم به خوبی می دانند که پیش روان و گذشتگان شان ده ها سال کوشیده و خود هنوز هم می کوشند که هویت کردها را نابود کنند. اماخوشبختانه تاکنون موفقیت چندانی کسب نکرده اند. اگرچه بازور سرنیزه توانسته اند، برخی از شهرهای مهم کردستان را با جابجائی عمال خود، تسخیر کنند و جلو پیشرفت زبان و فرهنگ کردی را بگیرند، اما تا به حال موفق به از میان بر داشتن هویت کردی نشده اند. آیا به قول کاک مسعود بارزانی، وقت آن نرسیده است که سران ترکیه و ایران و من سوریه را نیز به آنان اضافه می کنم، در این باره واقعیت را بپذیرند و حقوق ابتدائی این خلقها، و از جمله خلق کرد را رعایت کنند؟ ایشان در جای دیگر از همین مصاحبه، مندرجه در سایت یارسان، گفته اند:

"گفت و گو با همسايگان مان برای حل اختلافات، درچهارچوب منافع مااست و ايجاد يک دولت مستقل کرد نه از طريق خشونت آميز، بلکه ازراه گفت و گو و حفظ منافع طرفين ميسر خواهد شد." دراینجا من روی نیم جمله "حفظ منافع طرفین میسر خواهد شد"، مکث می کنم. اولا این حق مسلم هر ملتی است، بهر گونه که بخواهد، امور اداره خودرا بگرداند. یعنی اگر ما به دمکراسی قلبا اعتقاد داشته باشیم و بتوانیم آن را بوجود بیاوریم، باید در چار چوب این چنین دمکراسی، همه چیز بسود توده های مردم هر سرزمینی میسر باشد. از جمله آنها که؛ آیا یک ملت می خواهد با ملت دیگر در یک سرزمین چند ملیتی و در زیر یک چتر زندگی کند، یا خیر! اگر نخواهد، بنا بر این هیچ قدرتی نمی تواند در درازمدت با زور سر نیزه این ملت را زیر یوغ خود نگهدارد و اگر زور سرنیزه ادامه پیدا کند، دروازه آن دمکراسی بوجود آمده را باید ازاول تخته کرد.

دردنیای امروز بدون شک، هرکاری بارضامندی و حفظ منافع طرفین می تواند انجام گیرد و نتیجه آن دوام داشته باشد. تضمین آن نیز به یک فرمول بسیار ساده گره خورده است، یعنی رعایت حقوق برابر بین ملتها، همانند کشور چند ملیتی سویس. در چنین حالتی اگر این ابتدائی ترین حقوق برابر بین ملتهای ما در منطقه رعایت شود، من فکر نمی کنم، هیچ ملتی حاضر باشد از ملت دیگری که صدها سال در جوار هم بدون اصطکاک ملی باهم زیسته اند، جدا شود. آیا هیچ فکرش را کرده ایم که باید گامی در راستای حقوق برابر ملتهای سر زمینمان برداریم، تا اینکه انسانهای این ملتها وسوسه نشوند، به طبل جدائی بزنند؟! این پرسشی است بس مهم که ما باید ازخودمان بکنیم. آن کسانیکه تاریخ دویست سال گذشته روابط بین خلقها درخاورمیانه را ورق زده اند، به خوبی ملاحظه کرده اند که بیش از همه ترکهای حاکم بر بخشی بزرگ از کردستان بالاترین ظلم را درحق کردها و ارمنی ها روا داشته اند. بدون شک تاریخ انسانی آنها را خواهد بخشید، اگر همین رهبران ترک بسر عقل بیایند واین ابتدائی ترین حقوق برابر بین کرد و ترک و ارمنی و غیره را رعایت کنند، در آن حالت می توان تضمین کرد که حتا شاخه باصطلاح افراطی جنبش کرد که در ترکیه آن را پ ک ک معرفی می کنند و حتا "تروریستش می خوانند"، با سیستم فدرالیسم، که در آن حقوق برابر برای همه خلقها در نظر گرفته شود، هیچ مخالفتی نشان ندهند. پس طرح تمام مسائل دیگر، بهانه است، و آن بهانه برای برتری ملت خود بردیگر ملتها! در اینجا و دراین رابطه مجبورم مجددا نمونه ای از گفتار یکی دیگر از این آقایان را بیاورم. ملاحظه بفرمائید، آقای ارکان مدجو، رهبرحزب مام میهن، که اگر روزی حزبش پیروز شود، نخست وزیر ترکیه هم خواهد شد، چه می گویند و تاچه اندازه این آقا مفهوم برخی از واژه های سیاسی را فهمیده است و یا قصدا نمی خواهد بفهمد! ایشان ضمن محکوم کردن سخنان کاک مسعود بارزانی، می گویند: "<<بارزانی قانون اساسی تعیین می کند. یعنی جمهوری ترکیه، دولت و خاک آن را به عنوان خاک خود نشان می دهد. در این شرایط نخست وزیر و وزیر خارجه ترکیه نشسته اند و از مذاکره و توافق با آنها سخن می گویند>> و این به معنی آن است که منطقه تجزیه می شود." (!!)

بنده افسوس می خورم، اگر این جملات یک نوع عوامفریبی نباشد. یعنی اگر واقعا این آقای ارکان مدجو به این جملات فوق اعتقاد داشته باشد و سر زمین آباء و اجدادی کردها را خاک و ملک ترکیه بداند که مسعود بارزانی آن را خاک خود بحساب آورده! و بهمین دلیل مذاکره با کردستان فدرال به معنای تجزیه منطقه بداند. واقعا باید گفت چه فاجعه ایست و حقیقتا باید به حال سیاستمردانی از این قماش گریست. این آقا اگر عوام فریب نیست، باید یاد بگیرد که سر زمین کردستان ملک طلق پدر هیچ فردی نیست. نه رهبران ترکیه، نه ایران، نه عراق و نه سوریه، بلکه سرزمین میلیونها کرد است که بین چهار کشور تقسیم شده و ما این تقسیم را به دلیل تحولات تاریخی در سطح جهان پذیرفته ایم. اما بی تردید نمی پذیریم که فرهنگ و زبان و سرنوشت ملت خودرا به دست دیگران بسپریم. گویا ایشان هنوز در اوابل قرن نوزدهم زندگی می کنند و نمی دانند مجددا تحولاتی در جهان بوجود آمده است و در همسایگی کشور او یک دیکتاتور سرنگون شده و یک سیستم فدراتیو حاکم است و خلق کرد در این کشور، خود حق تعیین سرنوشت خودرا در دست دارد. نهایتا این آقا با هم کسوتانش باید روزی دیر یازود بپذیرند که درترکیه فقط ملت ترک زندگی نمی کند، بلکه همان گونه که برخی از سیاستمردان ترک بدرستی پذیرفته اند که ملت 18 میلیونی کرد هم در سرزمین آنها هست، پس باید حقوق برابر داشته باشند و اگر بخواهند در آینده بدون اصطکاک وارد جامعه اروپا بشوند، باید از هم اکنون تا دیر نشده، به فکر یک سیستم فدراتیو در کشور چند ملیتی خود باشند در غیر آنصورت بحث و جدل بر سر ورود ترکیه به اتحادیه اروپا هنوز هم باید ادامه داشته باشد.

من همین امروز بعد از ظهر که سایت پیک نت را میخواندم، مجددا توجهم بیشتر به مصاحبه رئیس حریم کردستان عراق و اظهار نطر زیر از نخست وزیر "کمتر ناسیونالیست" ترکیه جلب شد. بنا بر این آنچه که بنده در تیتر این مطلب آورده ام، می تواند بیشتر با واقعیت انطباق داشته باشد. ملاحظه بفرمائید آقای اردوغان، نخست وزیر مانند همکاران ترکیه ای خود چگونه خونش به جوش آمده است: "کونداليزارايس، وزير امورخارجه آمريکا، درباره لزوم همکاری سه جانبه دولت عراق، حکومت منطقه ای کردستان و دولت ترکيه برای حل «مساله پ کا کا» سخن گفته بود رايس در سنای آمريکا گفته بود: «گروه پ کا کا، در مرز ترکيه و کردستان، عمليات تروريستی انجام می دهد. استفاده وی از نام «کردستان» موجب اعتراض رسمی ترکيه شد و نخست وزير ترکيه گفت که این کشور تنها با کشوری به نام «عراق» هم مرزاست". خوانندگان ارجمند، این است ماهیت ناسیونالیستی کور گردانندگان دولت ترکیه که حتا از نام خشک و خالی کردستان وحشت دارند و اعتراض رسمی می کنند. آیا چنین مردمانی که یک کشور را اداره می کنند، لایق همنشینی با جهان متمدن هستند؟! باید روی این پرسش هم مکث کرد.

به امید روزی که ما همه سر عقل بیائیم و بپذیریم که دیگری هم هست

هایدلبرگ، آلمان فدرال 4 مارس 2007 دکتر گلمراد مرادی

Dr.GolmoradMoradi@t-online.de

مصاحبه بحث انگیز مسعود بارزانی

40 میلیون کُرد منطقه

دولت مستقل خود را میخواهند!

طی دو روز گذشته، مصاحبه مسعود بارزانی رئیس دولت خود گردان کردستان عراق با شبکه تلویزیونی "NTV" در مورد کردستان بزرگ و 40 میلیونی با واکنش های گسترده ای همراه بوده است. بارزانی دراین مصاحبه گفته است: ايجاد يک دولت مستقل کُرد واقعيتی است که ترکيه، ايران و اعراب لازم است به آن توجه کنند.40 میليون کُرد در منطقه وجود دارد و متاسفانه تاريخ در قبال کردها عادل نبوده و اينک مشخص شده که سیاست انکار هويت ملی کردها موفق نخواهد بود. به همين دليل لازم است ترکيه و ايران اين واقعيت را بپذيرند. گفت وگو با همسايگان کردستان برای حل اختلافات، در چهارچوب منافع ماست و ايجاد يک دولت مستقل کرد نه از طريق خشونت آميز، بلکه از راه گفتگو و حفظ منافع طرفين ميسر خواهد شد.

کنعان اورن رئیس جمهور ترکیه در واکنش به اظهارات مسعود بارزانی گفت: ترکيه بايد واقعيات شمال عراق را بپذيرد و در آينده، خود نيز با سيستم ايالتی اداره شود و حقوق شهروندان کرد را در چهارچوب مرزهايش به رسميت بشناسد. چرا بايد شاخه های مسلمانان و کمونيست ها به پارلمان راه يابند، اما از ورود فراکسيون های کرد به پارلمان جلوگيری می شود؟

مسعود بارزانی در مصاحبه ای با بخش فارسی صدای امریکا نیز گفت:

کردها می خواهند با کشورهای همسایه دارای روابط حسنه باشند، اما اعلام می کنیم هر کشوری کردستان را مورد تهدید قرار دهد بدون جواب باقی نخواهد ماند.

کشورهای همسایه و کشورهای دیگری که در امور داخلی عراق دخالت می کنند از دمکراسی در عراق وحشت دارند، زیرا می ترسند این روند برای آنها در داخل کشورهای خودشان مسئله ساز شود. درعین حال سرکوب کردها از سوی دولت های حاکم محکوم است.

بارزانی پیشتر در مصاحبه با مجله "گولان" و سایت عربی "ایلاف" اعلام کرده بود که حکومت خودگران کردستان اکنون روابط خوبی با کردهای سایر مناطق دارد. در عین حال کردهای سوریه و ایران خود سرنوشت خویش را تعیین می کنند. مساله کرد در ترکیه نیز راه حل نظامی ندارد.

استقلال حق مشروع کردهاست اما ما با روش های خشونت آمیز از جانب کردها برای رسیدن به خواسته هایشان مخالفیم.طالبان

پیش از مصاحبه ها و ابراز نظرهای اخیر مسعود بارزانی؛ کونداليزارايس، وزير امور خارجه آمريکا، درباره لزوم همکاری سه جانبه دولت عراق، حکومت منطقه ای کردستان و دولت ترکيه برای حل «مساله پ کا کا» سخن گفته بود رايس در سنای آمريکا گفته بود: «گروه پ کا کا، در مرز ترکيه و کردستان، عمليات تروريستی انجام می دهد. استفاده وی از نام «کردستان» موجب اعتراض رسمی ترکيه شد و نخست وزير ترکيه گفت که این کشور تنها با کشوری به نام «عراق» هم مرزاست. از سایت اینترنتی پیک نت روز 4 مارس 2007

*****************************************************

سخنان اخیر مسعود بارزانی در مورد کردستان مستقل با واکنش تند مقامات و محافل سياسی ترکيه مواجه شده است


رادیو
فردا: واکنش ترکیه به سخنان مسعود بارزانی علی جوانمردی (آنکارا)

سخنان اخیر
مسعود بارزانی در مورد کردستان مستقل با واکنش تند مقامات و محافل سياسی ترکيه مواجه شده است.

مسعود بارزانی در مصاحبه با شبکه تلویزیون محلی
<<ان تی و>> ترکيه تاکيد کرد که لازم است ايجاد يک دولت مستقل کرد به عنوان واقعيت محسوب شود و بدين منظور، ممکن است با ترکيه، ايران و اعراب به نتيجه برسيم.

آقای بارزانی
گفت که ۴۰ میليون کرد در منطقه وجود دارد و متاسفانه تاريخ در قبال کردها عادل نبوده و اينک مشخص شده که تلاش برای انکار هويت ملی کردها موفق نخواهد بود.

وی افزود که به همين دليل لازم است ترکيه و ايران اين واقعيت را
بپذيرند.

رييس حکومت منطقه ای کردستان عراق افزود: «گفت وگو با همسايگان مان
برای حل اختلافات، در چهارچوب منافع ما است و ايجاد يک دولت مستقل کرد نه از طريق خشونت آميز، بلکه از راه گفت وگو و حفظ منافع طرفين ميسر خواهد شد.

عبدالله
گل وزير خارجه ترکيه در واکنش به این اظهارات، سخنان آقای بارزانی را <<خيال پردازی>> دانسته است.

همچنین دنيز بايکال، رهبر «حزب جمهوريخواه مردم» با تشکيل
اجلاسی فوری از اعضای حزبش، در اين رابطه، از دولت اردوغان انتقاد کرد که چرا قصد دارد با رهبران کرد عراقی مذاکره کند.

آقای بايکال گفت: «بارزانی می گويد که
40 میليون کرد وجود دارد. او کردهای شهروند ترکيه را نيز حساب می کند و می گويد که من اينجا با پ ک ک روبه رو نخواهم شد و اگر شما (يعنی ترکيه) در خاک ما با پ ک ک برخورد کنید، ما با شما مقابله خواهيم کرد. دوستان گرامی اين چه مفهومی دارد؟ ما چه مذاکره ای با آنها انجام دهيم؟»

بارزانی قانون اساسی تعيين می کند. يعنی
جمهوری ترکيه، دولت و خاک آن را به عنوان خاک خود نشان می دهد.
رهبر حزب مام
میهن ترکیه
وی افزود: «ما با روی باز و زبان خوش حاضريم حتی با دشمنان خود در
رابطه با هر مسئله ای مذاکره کنيم اما با اينها نه. آيا اين درست است؟»

وی
گفت: <<همین کم مانده که برویم در جزیره ایمرالی>> مذاکره کنیم.
اشاره دنيز
بايکال به جزيره ايمرالی، محل زندانی شدن عبدالله اوجلان، رهبر <<پ ک ک>> است.

ارکان مدجو، رهبر «حزب مام ميهن» نيز سخنان بارزانی را محکوم کرد وگفت:
<بارزانی قانون اساسی تعيين می کند>. يعنی جمهوری ترکيه، دولت و خاک آن را به عنوان خاک خود نشان می دهد.

وی افزود:
<<در اين شرايط، نخست وزير و وزير خارجه ترکيه نشسته اند و از مذاکره و توافق با آنها سخن می گويند>> و این به معنی آن است که منطقه تجزيه می شود.
واکنش های تند ساير مقامات و شخصيت های ملی
گرای ترک به سخنان مسعود بارزانی عنوان اصلی صفحات نخست مطبوعات روز چهارشنبه ترکيه را به خود اختصاص داده است.
به نوشته مطبوعات ترکيه، ممکن است سخنان بارزانی
تلاش های دولت اردوغان برای مذاکره مستقيم با مقامات کرد عراقی را خنثی سازد.
در اين ميان، کنعان اورن، هفتمين رييس جمهور ترکيه، منتقدين را سرزنش
کرده و گفته است: <<ترکيه بايد واقعيات شمال عراق را بپذيرد و در آينده خود نيز با سيستم ايالتی اداره شود و حقوق شهروندان کرد را در چهارچوب مرزهايش به رسميت بشناسد>>.
آقای اورن افزود:
<چرا بايد اسلامگرایان و کمونيست ها به پارلمان راه يابند، اما از ورود فراکسيون های کرد به پارلمان جلوگيری کرد>؟

از سایت یارسان روز 29 ف.ریه 2007


This page is powered by Blogger. Isn't yours?