Tuesday, March 13, 2007

 

نوروز سال نو و بهار نو خجسته باد

به مناسبت فرارسیدن سال نو 1386

جشن نوروز، عید باستانی خلقهای ایران

اخیرا نامه کوتاهی از سر دبیر محترم یکی از مجلات خارج از کشور دریافت کردم، و این افتخار را به من داده اند که اگر مقاله کوتاهی نیز در مورد عید باستانی نوروز، متعلق به خلقهای ایران و آغاز بهار، بنویسم آن را در شماره نوروزی خود به چاپ برسانند. بنده با سپاس فراوان از لطف گردانندگان این مجله وزین، این وظیفه را پذیرفتم و مطالب زیر را که گوشه ای از تاریخچه نوروز است و فکر می کنم خودگویای خود باشد و نیاز به توضیح بیشتر نیست، به رشته تحریر درآوردم. یک نکته را باید حتما عرض کنم که این نوشته ی بنده برمبنای یک سخنرانی 17 سال پبشم به زبان آلمانی به مناسبت سال گرد فاجعه بمباران شیمیائی شهر حلبجه در کردستان عراق بود که بنده در شب عید نوروز آن سال بعرض حضار رساندم. من در آن سخنرانی اشاره ای هم به تاریخچه و روایات نوروز برای شرکت کنندگان آلمانی زبان کردم که با وصف طولانی بودن، مورد توجه حضار وفرهنگ دوستان آلمانی و ایرانی هموطن نیز قرار گرفت. بعدها این بخش فرهنگی از سخنانم به صورت یک ویژه نامه (مجله) در اطریش به زبان آلمانی به چاپ رسانده شد. شمار زیادی ازخانمها و آقایان هموطن فارسی خوان، درخواست کردند که در صورت امکان این مطلب بفارسی هم بر گردانده شود. اکثر آن عزیزان، معتقد بودند این تاریخچه نوروز به آلمانی و فارسی، برای نو جوانانی که در آلمان و اطریش و سویس بزرگ می شوند و علاقمند اند زبان فارسی را نیز یاد بگیرند، خواندن آن به فرا گیری هر دو زبان آنها بسیار کمک خواهد کرد. زیرا اولا این مطلب، بطوری که شنیده شد، به زبان ساده نوشته شده و دوما بطور کوتاهی تاریخچه نوروز را نیز شرح داده است که برای نوجوانان و حتا بزرگ سالان جالب می تواند باشد. به علاوه همه ی اینها، مطلب بزبان آلمانی نیز در شناسائی یک بخش از فرهنگ خلقهای ایران به اروپائیان، درمیان هموطنان حاضر، بسیار مفید ارز یابی شد.

بهرحال این کار توسط خود نگارنده به فارسی ترجمه شد و خانم مهین اقدامی یکی از هم میهنان عزیز، لطف کردند و آن را تایپ نمودند (زیرا در آنزمان خط فارسی در کامپیوتر نداشتیم). این مطلب تایپ شده بوسیله دانشجویان علاقمند بجشنها و فرهنگ ایرانی در دانشگاه هایدلبرگ بصورت جزوه ای منتشر گردید. بعدها به دلیل در خواست فراوان این تاریخچه، و پرسش زیاد از طرف علاقمندان، مؤسسه کتاب ارزان در سوئد در سال 1999 میلادی با هزینه خود چاپ دوم را منتشر کرد. تعداد فراوانی ازاین کتابچه تاکنون به دست علاقمندان رسیده است و هنوز هم خواستار زیادی دارد. آنگونه که درپیش اشاره شد، این مقاله کوتاه ازکتابچه نوروز به قلم نگارنده این سطور در آن سالها، گرفته شده است. درضمن جوانان کرد مقیم سویس نیز بخشی از این کتابچه را بزبان کردی ترجمه کرده و در ماهنامه "ذهاو" به چاپ رسانه اند.

به باور نگارنده برجسته کردن نکات فرهنگی مشترک وتدریس آن بصورت بخشی ازتاریخ فرهنگ مردمان و ملتهای یک سرزمین، بدون شک نقش مهمی در اتحاد و همبستگی آن ملتهارا خواهد داشت. من در مقدمه روایات و تاریخچه جشن نوروز آورده ام که برخی از این اعیاد و جشنها، عامل اصلی همبستگی ملتهای یک سرزمین هستند. مثلا، مانند عید میلاد مسیح برای همه ملتهای مسیحی در جهان و عید نوروز برای ملتهای ساکن ایران و غیره. البته ملتهای با فرهنگ کهن در سطح جهان، اعیاد و جشنهای فراوانی به وجود آورده اند. اما در میان این همه، دو عید ذکر شده با وصف حملات گوناگون بیگانگان و کوشش برای ازمیان برداشتن آنان به دلیل مخالفت خاص مخالفان با فرهنگ بومی یا فرهنگ ملت مغلوب، که ما از بیان و شرح کامل این دلایل چشم پوشی می کنیم، پایدار مانده اند. در اینجا کوشش می شود، جنبه های فرهنگی و تاریخی یکی از این جشنها، یعنی نوروز که متعلق به ما است و از نیاکان برایمان به جای مانده است و امروزه همه مردمان ملتهای گوناگون خاورمیانه وپیش ازهمه ملتهای سرزمینمان ایران آن را با شادی هر ساله برگذار می کنند، به نسلهای بعد از خود، تا حد امکان معرفی نمائیم.

در واقع در باره پیدایش جشن نوروز، اسطوره های فراوانی را تعریف کرده اند. برخی آن را به جمشید جم در تاریخ افسانه ای ایران ربط داده اند و برخی دیگر به زردشت، بانی دین کهن ایرانیان و برخی خاور شناسان خارجی و کردها که از نواده های مادها (بنیان گذاران اولین امپراتوری در سرزمین پهناور ایران بوده اند) ربط می دهند و مدارک تاریخی هم برایش ارائه شده است. یعنی هنگامی که در روز معینی از سال 612 پیش ازمیلاد، هووخشتره (یا بقول هرودوت کیاکسار) رهبر آن زمانی مادها و پدرزن کورش، شهر نینوا، پایتخت امپراتوری آشوری را تسخیر کرد، آن روز را در آن سال روز نو نامیدند و جشنی بر پا کردند که هر ساله تکرارش می کنند. لایق ذکر است، گفته شود که مادها بنیانگذار اولین امپراتوری در سال 701 پیش از میلاد در ایران بوده اند و به احتمال زیاد در رسمیت دادن به جشن نوروز یعنی این روز خجسته ایرانیان نیز سهمی بزرگ داشته اند.

برای روشنی این ادعا، دررابطه با امپراتوری ماد، به هرودوت، تاریخ دان یونانی که به پدر تاریخ شهرت دارد، تکیه می کنیم. او نوشته است: "مادها ملتی بودند در غرب ایران که اواخر قرن هشتم قبل از میلاد اولین امپراتوری را درپهنای سر زمین ایران باستان تشکیل داده اند. در آن زمانهای قدیم آنها را آریا می نامیدند."بنابراین اگر ما در برابر تاریخ، منصف باشیم و بخواهیم عدالتی رعایت شود، باید مبداء تاریخ ایران را روز فتح نینوا بدانیم، نه 2500 سال پیش، آنگونه که رژیم پهلوی تبلیغش میکرد و یا نه 1400 سال قبل آن گونه که اسلامیان عرب تاریخ خود را به این آب و خاک آورده اند و حتا جشن نوروز را روز تولد علی بن ابیطالب و یاروز به خلافت رسیدنش بعنوان امام اول سیعیان بحساب می آورند!

درهرصورت جشن نوروز هرساله در اول بهار و درهنگام شکوفا شدن گلهای لاله تاحدود سیزدهمین روز نخستین ماه بهار برگذار می شود. در روز سیزده ماه که بنا به رسم و رسومات بسیار قدیمی مردمان این آب و خاک، روز نحسی بحساب آورده اید، همه از خانه های خود بیرون میروند و درد و بلاها را به کوهسارها و دشتها و باغهای خارج از محل سکونت می برند و رها می کنند و عصر آن روز می بایستی پاک و منزه و سالم به خانه های مبرا از بلا باز گردند. هزاران سال است که این رسم نیک و بی زیان در میان مردمان سرزمین ما، اجرا می شود.

حالا اگر ما همه افسانه ها و روایات و مطالب تاریخی نگاشته شده در باره پیدایش این جشن بزرگ نوروز را بر روی هم بگذاریم و آن را بررسی کنیم، به این نتیجه می رسیم که برگذاری این جشن و همچنین جشن مهرگان که کمتر از آن نامی برده می شود، در قدیم الایام درمیان خلقهای سرزمین ما رسم بوده است. یعنی پیش از پیدایش تقویم و سالنامه، این جشنها وجود داشته اند. به دیگر سخن در هزاران سال پیش در آن ایامی که هیچگونه نظمی برای زندگی اجتماعی وجود نداشته است و هنوز نیاکان ما به فکر درست کردن سالنامه ای برای نشان دادن فصل های بهار و تابستان و پائیز و زمستان، نبوده اند، سال را فقط به دو بخش تقسیم کرده اند. بخشی از آن را فصل گرما نام نهاده که ایام کار و کوشش و تولید مواد غذائی بوده است و بخش دیگر را فصل سرما که فصل استراحت و مصرف تولیدات به حساب می آورده اند. در آغاز هر فصلی یا پایان فصل دگر، جشنی بر پا می کرده اند که در آن ها، جشن آغاز سرما را مهرگان یا تولد خورشید نام نهاده اند که در اینجا بحث ما نیست و جشن پایان سرما و تاریکی غم آور، و یا آغاز گرما وطلوع روشنائی فرح بخش را نوروز نامیده اند و باسرور و شادی مقدم این ودیعه طبیعت را گرامی داشته اند و آن را جشن گرفته اند.

تقسیم سال دو فصلی در اوستای زردشتی بدین صورت آمده است: "تابستان (هاما) هفت ماه از ابتدای بهار (هر ماهی سی روز) و زمستان (زیانا) پنج ماه و پنج روز." در اینجا جالب توجه است که هاما از هامین یا هاوین می آید که در زبان کردی به معنای تابستان (فصل گرما) و زیانا برای زمستان بکار گرفته شده که در کردی به آن زیسان یا زیمسان (فصل سرما) گویند. اینها واژه های مادی هستند که مغهای ماد زردشتی آن را بکار گرفته اند و بهمین دلیل بعضی از محققان کرد اعتقاد دارند که زبان کردی همان زبان مادی و اوستائی قدیم بوده است. اما چون از زبان مادی تاکنون آثاری کشف نشده، لذا اثبات آن مشکل است.

در اینجا بد نیست، اشاره ای به ادعای برخی از افسانه گرایان در رابطه با جشن نوروز بکنیم. گویند زردشت پیغمبر دین باستانی ایرانیان در اولین شنبه ماه اول سال 1767 پیش از میلاد به دنیا آمده و این روز که روز اول بهار نیز بوده، بعنوان نوروز جمشیدی نام گذاری شده است. در باره نوروز جمشیدی هم، محمد جواد مشکور در تاریخ ایران زمین صفحات 10 و 11 روایتی از شاهنامه فردوسی بدین شرح، آورده است: "چون جمشید در روز هرمزد از ماه فروردین که مصادف با نخستین روز ماه اول بهار بود برتخت شاهی نشست، مردم آن روز را نوروز خواندند و از آنگاه در سر هر سال در این روز جشن می گیرند". روایت محمد جواد مشکور، از این شعر زیرین فردوسی است که می گوید:

"به جمشید بر گوهر افشاندند مرآن روز را روز نو خواندند

سرسال نو هرمز فروردین بر آسوده از رنج تن دل زکین

بزرگان به شادی بیاراستند می و جام و رامشگران خواستند

چنین روز فرخ از آن روزگار بماند از آن خسروان یادگار".

این افسانه ها و بسیاری دیگر نظیر آنها دررابطه بانوروز فقط از اسطوره سازان زردشتی و یا از مغز ادیب و شاعر بزرگ ایران، فردوسی و امثال، تراوش کرده است و هیچکدام با واقعیت انطباق ندارد. زیرا طبق نوشته محققان و مذهب شناسان و نوشته های یسناها ظهور زردشت در سال 1080 پیش از میلاد بوده است که در صحت این تاریخ نیز تردیدی وجود دارد، زیرا برخی دیگر ازمنابع، ظهور زردشت را 660 سال پیش ازمیلاد ذکر کرده اند که این تاریخها و اعداد با تاریخ 1767 پیش از میلاد بهیچ وجه همخوانی ندارند و مسئله تخیلات و افسانه ها در شاهنامه فردوسی و از زبان دیگر افسانه پردازان هم جای خود دارند. اما سابقه تاریخی جشن نوروز که بیشتر می تواند باواقعیت انطباق داشته باشد، بر می گردد بهمان شش قرن قبل ازمیلاد مسیح. اگر این را بپذیریم که به واقعیت بسیار نزدیک تر است، بقول محمد مردوخ: تولد زردشت در ارومیه آذربایجان بوده و ظهور او در سال 660 پیش از میلاد هم می تواند درست باشد. اگر چه برخی دیگر زردشت را هم زمان با داریوش اول (522 تا 485 قبل از میلاد) می دانند. (صفحه 48 تاریخ ماد دیاکونوف)

در هر حال تقسیم بندی سال دو فصلی و جشنهای مهرگان با آغاز فصل سرما، و نوروز با آغاز فصل گرما تاقرن پنجم پیش ازمیلاد پای برجا بوده اند. طبق نوشته های مورخین، موبدان زردشتی در سال 485 پیش از میلاد سالنامه خورشیدی را تهیه کرده اند و از آن زمان، سال چهار فصلی معین گردیده است. نیبرگ دانشمند ایران شناس سوئدی در این باره نوشته است: (نیبرگ، دینهای ایران باستان، ترجمه دکتر نجم آبادی صفحه 39)

"سالنامه مزده یسنی (زردشتی) که درسال 485 پیش از میلاد درست شده، استوار است بر یک سال خورشیدی، که با یکسانی روز و شب بهاری آغاز شده بود و 365 روز داشت، به 12 ماه سی روزه و یک 5 روز کبیسه در پایان سال، تقسیم شده بود. از آن جا که سال خورشیدی در حقیقت 365 روز و شش ساعت دارد، پس یک سال که 365 روز حساب شود، یک چهارم شبانه روز کم می آید. در 120 سال این یک چهارم شبانه روزها می شود یک ماه تمام". از آن اوایل که سال را دوازده ماه 30 روزه می شمردند، پنج روز اضافی را بنام اندرگاه در آخر سال بحساب نمی آوردند. بعدها مشکل پنج روز را با تقسیم آن بر روی ماههای بهار و تابستان حل کردند، اما مسئله پنج ساعت و چهل و هشت دقیقه و چند ثانیه، یعنی حدودا یک چهارم شبانه روز اضافی، باعث می شد که هر چهار سال یک روز جشن نوروز به عقب بیافتد و دقیق در اول بهار انجام نگیرد. بدین ترتیب هر 120 سال یک سال را سیزده ماه حساب کنند که این خود به سال کبیسه معروف بود. این تغییرات در برگذاری جشن نوروز در زمان حکمرانی ساسانیان بر همین منوال عادی شده بود و گردش نوروز را اجبارا پذیرفته بودند. به عنوان مثال: در سال 300 میلادی جشن نوروز را در هفتم ماه سپتامبر و در سال 400 میلادی در دوازده ماه اوت و در سال 500 میلادی در نوزده ژوئیه و در سال 600 میلادی در 24 ژوئن و نهایتا در سال 632 میلادی در 16 ژوئن برگذار می کردند. در اینجا ملاحظه میشود، جشن نوروزی که درسال 485 پیش ازمیلاد در روز 22 مارس برگذار می شده، در سال 632 بعد از میلاد به 16 ژوئن افتاده است که دقیق در خلال 1116 سال 9 ماه و چند روز به عقب افتاده بوده. بعداز شکست امپراتوری ساسانی و حتا تا قرن یازدهم میلادی برگذاری جشنهای نوروز به همان منوال باقی مانده بود. اولین پادشاهی که به فکر ثابت نگهداشتن جشن نوروز و تحویل سال نو دراول بهار افتاد، سلطان جلال الدین ملکشاه سلجوقی سومین از چهار سلطان مهم سلجوقی (دوره حکمرانی از 1072 تا 1092 میلادی)، بود که با کمک وزیر خود، خواجه نظام الملک در سال 1074 میلادی، سالنامه ای تهیه دید که بعدها به سال نامه جلالی معروف شد. در این سالنامه که روز اول بهار را روز اول سال نیز تعیین کرده بودند، رسما بعنوان روز جشن نوروز ثابت نگهداشته شد. برای این که از نظر تکنیک و گردش بلا تغییر سال، عملی شود، شش ماه اول سال را 31 روز و پنج ماه دیگر سال را 30 روز و ماه آخر سال را 29 روز تعیین کردند که هر چهار سال یک بار این ماه آخر سال (یعنی اسفند) نیز 30 روز می شد. بنا بر این از سال 1074 میلادی ببعد جشن نوروز در روز اول بهار برابر با 21 مارس و جشن مهرگان را در روز 10 مهر ماه برابر بادوم اکتبر ثابت نگهداشتند.

این یک مختصری از تایخچه پیدایش و روند جشن نوروز بود که امیدوارم جوانان عزیز هم وطن در صورت تمایل آن را به انگلیسی و زبانها دیگر نیز ترجمه کنند و به عنوان انشاء و اطلاعات فرهنگی برای همکلاسی های مدارس خود در کشورهای محل اقامت ارائه و یا توضیح دهند.

هایدلبرگ، آلمان فدرال 11. مارس 2007 میلادی دکتر گلمراد مرادی

Dr.GolmoradMoradi@t-online.de


Comments: Post a Comment



<< Home

This page is powered by Blogger. Isn't yours?